شخصیت ها

عوامل جوششی و کوششی مرثیه‌سرایی و زمینه‌های عاطفی آن در رثای استاد شهید

عبدالقیوم ملکزاد

عوامل جوششی و کوششی مرثیه‌سرایی و زمینه‌های عاطفی آن در رثای استاد شهید

فرهنگ و پیشینه‌ی مرثیه‌سرایی: 
مرثیه از گونه‌های پربسامدِ ادبیات غنایی است و پیشینه‌ای به درازای تاریخِ بشر دارد. به روایت تذکره‌نویسان، نخستین مرثیه را ابوالبشر حضرت آدم‌(علیه السلام) در سوگِ فرزندش هابیل سروده است.
بر اساس روایت عبدالله بن عباس (رضی الله عنه)، هنگامی که هابیل به دست قابیل کشته شد، چهرۀ زمین دگرگون گشت: از شاخسار درختان خار پدید آمدند، طعم میوه‌ها تغییر و رنگ‌ها تیره شدند و طبیعت غبارگرفته به نشانه‌ی اندوه کیهانی واکنش نشان داد. آدم علیه‌السلام که در مکه حضور داشت، گفت: «قد حدث فی الأرض حدث»؛ سپس به محل حادثه رفت، بدن خون آلود فرزندش را دید و به شدت اندوهگین شد. او در آن حال چند بیت به زبان سریانی بر زبان آورد و فرزندانش آن را به عربی برگرداندند. (1) این ابیات چنین است:

تغیرت البلاد و من علیها
و وجه الأرض مغبر قبیح

این سروده، چنان‌که ابن درید (م. ۳۲۵ هـ) نیز نقل کرده، در قرون نخست اسلامی از شهرت به سزایی برخوردار گردید و در متون نحوی به عنوان شاهد ادبی به ثبت رسید؛ از جمله در الإنصاف و الهمع. به قول نحویان واژۀ  «بشاشة» در اینجا تمییز منصوب است و ساختار نحوی آن گویای قدامت این نقل ادبی است. (2)

رثا پس از طلوعِ اسلام:

سرودنِ مرثیه در میانِ اصحابِ رسول خدا(صلی الله علیه و سلم) و بسیاری از تابعین، امری رایج و پذیرفته بود. نام‌هایی چون جعفر بن ابی‌طالب، عبدالله بن عبدالحمران، سعد بن معاذ و حمزه سیدالشهدا در پیوند با مراثیِ وقایع صدر اسلام یاد شده‌اند. ابن‌هشام می‌نویسد: پس از غزو اُحُد، شاعرانِ فراوانی برای حمزه سیدالشهدا مرثیه سرودند؛ از جمله حسان بن ثابت، (3)کعب بن مالک، عبدالله بن رواحه و ضرار بن خطاب.
در باب نخستین مرثیه‌ فارسی-دَری اتفاقِ قولی در دست نیست؛ با این همه، برخی از محققین «رثای مرزکو» را از قدیم‌ترین نمونه‌ها دانسته اند. در ادبیات فارسیِ، کاربرد مرثیه در دیوانِ بسیاری از شاعران حضور دارد: مرثیه‌ رستم و تهمینه بر سهراب، مویه‌ زال در مرگ رستم و زواره، و سوگواره‌ی باربد بر خسروپرویز. مراثیِ شاهنامه، غالباً ساده، بی‌پیرایه و دور از تکلّف‌اند؛ چنان‌که می‌توان دریافت فردوسی در سوگِ قهرمانانش با ایشان هم‌دردیِ عمیق داشته است. (4)
پاره‌ای منابع – از جمله تاریخ بخارا – نوحه‌سراییِ سوگِ سیاووش را نیز از نمونه‌های کهنِ سوگ‌سرایی شمرده‌اند. همچنین برخی قدیم‌ترین مرثیه‌ی فارسی را به ابوالینبغی عباس بن طرخان سمرقندی نسبت داده‌اند؛ شاعری ذواللسانین (فارسی/عربی) که شعر معروفِ فارسیِ او درباره‌ ویرانیِ سمرقند در المسالک و الممالک ابن خردادبه نیز آمده است.

مرثیه‌سرایی در سبک‌ها و دوره‌های ادبی

الف: سبک خراسانی:

دوره‌ خراسانی بیشتر به خردورزی شهره است؛ از این رو، مراثیِ عاطفه‌محور در آن کمتر به چشم می‌خورد. با این حال، هم‌زمان با طنینِ فتوحات و فراز و فرودِ قدرت‌ها، مرثیه نیز مجال ظهور می‌یابد؛ گاه به مناسبتِ درگذشتِ پادشاهان یا بزرگان، و گاه در سوگِ نزدیکانِ آنان.
باید  به‌تبعِ تذکرِ رضا بیات افزود که هیچ قاعده‌ای مطلق نیست: خردگراییِ شعرِ خراسانی به معنای نفیِ احساس شمرده نمی شود. نمونه‌ روشن آن دو بیتِ استاد ابوعبدالله رودکی سمرقندی در سوگِ دوستش شهید بلخی است که در عینِ سادگی، با نگاهی متین و عقل‌مدار همراه می باشد:
کاروانِ شهید رفت از پیش / وانِ ما رفته گیر و می‌اندیش
از شمارِ دو چشمِ یک تن کم / وز شمارِ خرد هزاران بیش

ب: سبک عراقی:

در درخششِ سبک عراقی، غزل و بن‌مایۀ عشق در صدر قرار دارد و غم و آه و ناله همزادِ آن. با این همه، در فقدانِ بزرگانِ دین، عارفان نیز به مرثیه فراخوانده می‌شوند؛ چنان‌که در دیوانِ سنایی و مولوی می توان نمونه‌های آشکار آن را مشاهده نمود.
در زمینۀ روایت‌های عاشقانه، «سنتِ منظومه‌سراییِ نظامی» نیز به‌ظاهر ظرفِ مناسبی برای مرثیه می‌نمود؛ اما شگفت آن‌که نظامی در مرگِ لیلی و خسرو مجالِ مرثیه‌گوییِ مفصل را فرو می‌گذارد، گویی در نگاه او «مرگِ معشوق را باید مُرد»، نه آن‌که به مویه و زبان‌آوری پرداخت. (5)

ج: سبک هندی:

اندوه، یأس و ماتم را از عناصرِ غالبِ سبکِ هندی دانسته اند؛ طبیعی است شاعری که آرزوهای اجتماعی‌اش فراهم نگردد، به تأمل در سرنوشتِ سوگناکِ خود می گراید. این تجربه را در اشعار شاعر کثیرالشعر (صائب تبریزی) فراوان می توان مشاهده کرد.
سوزناک‌ترین مراثیِ این سبک، بی‌گمان مرثیۀ ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل در مرگِ فرزند خردسالش «عبدالخالق» قابل مشاهده است. گزیده‌ای از آن مرثیه‌ جان‌سوز:
هیهات چو برق پَرفشان رفت / کاشوبِ قیامتم به جان رفت
گر تابی بود، گر توان، رفت / طفلم زین کهنه‌خاکدان رفت / بازی‌ـ‌بازی به آسمان رفت …
مرگ، شهادت و پیوندِ آن با شعر:

بنیادی‌ترین اندیشه‌ مراثی، مرگ است و شهادت وجهِ دیگرِ آن؛ و کمتر شاعری است که سخنش از سایه‌ مرگ بی‌بهره باشد. شعری که بوی مرگ دارد، ناگزیر از عاطفه آکنده است و همین عاطفه است که اثر می‌گذارد و مرتبتِ سخن را می‌افزاید. نمونۀ والای آن بیتی است از شاعر بزرگ شیراز (حافظ):
به روز واقعه تابوتِ ما ز سرو کنید / که می‌رویم به داغِ بلندبالایی
(حافظ، غزل ۴۹۱)
واکنشِ شاعران به مرگ و شهادت، به سببِ موهبتِ عاطفه، ژرف‌تر از دیگران است؛ چه، «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند».

سیمای شهید صلح (استاد برهان الدین ربانی رح) در آیینه‌ شعر و ادب:

پس از پیوستنِ استادِ بزرگ پروفیسور برهان الدین ربانی رئیس جمهور پیشین کشور، به قافله‌ شهیدان، ارادتمندان بسیاری در سوگ ایشان مرثیه انشاد کردند. هر یک از این مرثیه‌ها، صورتی از «غمنامه‌ فراق» است؛ نینوایی خونین به نامِ افغانستان که در آن،  گروهی از سخنوران در کنار هزاران تن از هواداران آن شهید بزرگوار به درد و الم به ضجه نشستند و آهِ آتشین از ژرفای دل برآوردند؛ در سوگِ انسانی سراپا مهر و دانش، نمادِ عطوفت و همدلی با مردمش.
می توان گفت، بسیاری از این مراثی، در عینِ سوز، آینه‌ خشم نیز هستند؛ خشمی در برابر ددانِ سفاک و بیرحم که سینۀ آن طلایه دار مهر، فضیلت و پیر خرد در دوران معاصر را دریدند تا بدین وسیله به زعم خود توانسته باشند چلچراغِ علم و خرد و مهر و صلح و فضیلیت و صمیمیت آزادگی را خاموش بسازند. در اینجا بود که شمار زیادی از اهل قلم و سخن و بیان، دست به خامه بردند و غم انگیز ترین سروده ها را در فقدان آن بزرگمرد تاریخ و رهبر فرزانه به روی صفحات کاغذ آوردند.

عوامل جوششی و کوششی در مرثیه‌های استاد شهید:

بحث عوامل کوششی یا نفوذ احساس عمومی، و در کنار آن، موضوع عاطفی و فردی در رابطه با سوگ‌سروده‌های واصله به مناسبت شهادت رهبر شهید، مستلزم تبیین بیشتری‌ست.
پاسخ درست و دقیق از نظر صاحب این قلم به این پرسش-که در اندوه‌یادهای یادشده، وزنۀ کدام جهت بیشتر سنگینی می‌کند؟- این خواهد بود که بُعد جوششی آن از جلوۀ چشم‌گیرتری برخوردار است.
حتی می‌توان گفت: حاکم بودن موضوع عاطفی و احساسی، و به تعبیر دیگر، ملحوظ قرار نگرفتن عوامل عمومی که مولود مسائل تشریفاتی و امثال آن‌اند، نه تنها در سنگین کردن وزنۀ عوامل جوششی نقش ایفا کرده، بلکه روح و روان مجموعۀ اشعار را تحت سیطرۀ خود قرار داده است.

زیرا، همان‌گونه که محرز است، اشعاری که با عاطفۀ شخصی درآمیخته باشند، تأثیر عمیق‌تری نسبت به اشعار دارای موضوع عمومی به جا می‌گذارند، دلایل آن را در سوگسروده های واصله به مناسبت شهادت جانسوز استاد شهید به وضوح می توان مشاهده کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا