خاستگاه علم مدرن غرب است و علم مدرن محصول یا برآیند مدرنیسم است که از فرهنگ و تجدد غرب سر برآورده است و در ذیل گفتمان فرهنگی غرب قابل شناخت و فهم است. طالبان بهعنوان نمایندگان علم ایدئولوژیک در ذیل گفتمان سنتی قابل درک و شناخت هستند، یعنی در مواجهه طالبان با علم مدرن، اساسا با دو نوع آگاهی و دو گفتمان مواجه هستیم. از آنجایی که گفتمان سنتی بهخصوص در افغانستان طی ۲۰۰ سال اخیر با کدام روش و شیوه با علم مدرن برخورد کردهاند، قابل توجه است. اگر برخوردی شده است در کدام بازه زمانی بوده است؟ نتیجهاش برای سنت و فرهنگ ما چه بوده است؟ آیا گفتمان فرهنگی در افغانستان همواره تداوم داشته است یا شاهد گسست و انقطاعهای بوده است؟ و اینکه طالبان بهعنوان یک منظومهی فکری نماینده کدام جریان فکری هستند و مواجههیشان با علم از چه قاعدهای تبعیت میکند؟ ما در این یادداشت مرور کوتاهی بر چرایی مخالفت طالبان با علوم مدرن در افغانستان کردهایم.
تعریف علم
دکتر عبدالکریم سروش در کتاب «علم چیست فلسفه چیست» مینویسد که امروز از علم دو نوع تعریف وجود دارد. یک، علم به معنای آگاهی و دانایی در برابر جهل و نادانی است؛ یعنی دانستن در برابر ندانستن. این تعریف از علم از قدیمیترین تعریفی است که ادیان و جریانهای علمی براساس روش قیاسی تعریف کردهاند و دغدغه چنین علمی حقیقتپرستی است که معیار آن مطابق با واقع بودن است. تعریف دوم از علم، علم مدرن است که عبارت از آنچه که توسط تجربه اثباتپذیر و ابطالپذیر باشد مراد میشود. در این تعریف دومی است که امروز همه جریانهای دانشگاهی و علمی تعریفی از علم دارند.
در این تعریف دومی، علم از چندین ویژگی برخوردار است که اشخاص و جریانها با در نظر گرفتن آن ویژگیها بهدنبال تبیین و تحلیل مسائل و پدیدهها میروند. علم در این مدل، واقعیتگرا، با روش تجربی، با ابزار عقلانیت و نتیجهای کارکردی و ادعای کلینگری و جهانشمولی شناخته میشود. طالبان از علم آن تعریف اولی را در نظر دارند، علم سنتی-دینی که دغدغه حقیقتپرستی دارد و محصول آن بارآمدن انسانهای فرهیخته و فرزانه است نه علم روششناس و کارکردی. در این رویکرد، علم اکثرا بار ایدئولوژیکی دارد و مرزبندیهای دینی، جغرافیایی و تاریخی در آن تأثیر جدی میگذارد که همهی مسائل سیاه و سفید دیده شده و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
وضعیت علم در افغانستان
اساسا جغرافیای تاریخی افغانستان طی این ۲۰۰ سال اخیر هیچگاهی بهطور معرفتی در مواجهه با فرهنگ غرب و علم مدرن قرار نگرفته است، یا به تعبیر دیگر، طی این بازههای زمانی هیچگاهی بهطور درست مسأله و معرفت مان را با دنیای مدرن مطرح نکردهایم. هرچند تلاشهای صورت گرفته و سعی شده تا به نحوی افغانستان دستی در آسمان علم مدرن داشته باشد اما متأسفانه این تجربیات و روندها کوتاه و ناموفق بودهاند و نتوانستهاند در یک بستر معرفتی تحولساز شوند.اولین مواجهه را در افغانستان سید جمالالدین افغانی کرده است و با یک خوانش نسبتا متفاوت از اسلام و سنت تلاش کرد تا پلی میان سنت و مدرنیسم بزند؛ اما نتیجهبخش و کارا نیفتاد و مسیر افغانی کور شد و خاتمه یافت. مواجهه دوم را جریان مشروطیتخواه در افغانستان داشتهاند و با یک خوانش عجیب و جالبی از سوسیالیسم، بهدنبال پلزدن میان سنت فرهنگی و دنیای مدرن بودند که نتیجهاش بازی کردن با دیانت و احساسات دینی مردم شد و مغلوب شرایط شدند. مواجهه سومی را گفتمان اسلام سیاسی در افغانستان داشته است که مجاهدین در پیشرفتهترین شکل آن نماینده و عَلمبردار میانهرو در پی تعامل و همسویی با علم مدرن بودهاند؛ مواجههای که یکطرفه بود و همهی مسائل باید به نفع اسلام و سنت مصادره میشد که نشد و بازهم افغانستان از کاروان علمخواهی مدرن عقب ماند و دیگران پیشی گرفتند.
طالبان و علم مدرن
با سه جریانی که در بالا و مواجهه افغانستان با علم و تعریف از علم داشتیم، به خوبی نشان میدهد که طالبان بهعنوان یک گروه ایدئولوژیک دینی در ذیل گفتمان سومی اسلام سیاسی قرار میگیرند که تعریف و برداشت شان از علم و علم مدرن واضیح است و آشکار. در منظومه فکری طالبان دنیا براساس اسلام و کفر تقسیمبندی شده است و علم هم در این تقسیمبندی به علوم اسلامی و علوم کفری جا میگیرد که اولی حقیقتپرست و مفید و دومی گمراهکننده و باطل است. قول مشهوری است که میگویند: «انسانها به چیزهایی که نمیدانند دشمنی میورزند.» به یقین میتوانم بگویم که طالبان از علم مدرن شمهی بهره ندارند و فقط با تصورات قالبی و ازپیشتعیینشده به داوری علم مدرن میپردازند. در حالیکه اندکی با محتوای علم مدرن آشنایی ندارند.از این رو گفته میتوانم که دلایل اصلی مخالفت با علم مدرن، جهالت و نادانی طالبان است که تاهنوز معرفت و منطق علم مدرن را تجربه نکردهاند و از هوا در مورد آن گپ میزنند. عامل دوم ارزشهای قبیلهای طالبان است که در آن آموختن علم و بهخصوص رفتن به دانشگاه و مکتب بهعنوان مولدین و توزیعکنندگان علم مدرن گناه کبیره تلقی میشود و از غیرت و ننگ اوغانیشان کاسته میشود. عامل سومی، افراطیت دینی آنها است که از دین انتظارات بیش از حدی دارند؛ نگاه آرمانی که همهی مسائل در آن حلوفصل شده است. این مسألهی بینیازی باعث هرچه بیشتر دوری و بهرهگیری از علم مدرن گردیده است و افغانستان را از گردونهی جهان اجتماعی مدرن فرسنگها دور میسازد.به یاد داشته باشیم که علم به آسانی و راحتی بدست نمیآید و غرب هم به آسانی آن را بدست نیاورده است. علم مدرن، دموکراسی، خردگرایی و دهها جریان جهانی که از غرب برخواستهاند، از دل فرهنگ سنتی غرب بیرون شده است. گسستهای را تجربه کرده و هزینههای پرداختهاند که متأسفانه ما نه تابوتوان فکری چنین مسألهای را داریم و نه شهامت مواجهه را؛ طالبان که علمبردار اصلی دشمنی با چنین رویکردی اند.
«گر همین مسجد باشد و همین ملا
حال طفلان خراب میبینم»
(برگرفته از اطلاعات روز)