ملا هبتالله آخندزاده، رهبر گروه طالبان، چهرهای از یک حاکمیت توتالیتر را به نمایش گذاشته که نهتنها در تاریخ افغانستان بیسابقه است، بلکه در جهان معاصر نیز نمونهای کمنظیر از سرکوب، سلطه مطلق و حذف سیستماتیک هرگونه صدا و ارادهی مستقل به شمار میرود. توتالیتاریسم همواره با ویژگیهایی مانند تمرکز مطلق قدرت، سرکوب سیستماتیک مخالفان، انحصار ایدئولوژیک و ایجاد ساختاری پلیسی برای کنترل جامعه همراه بوده است. در طول تاریخ، رژیمهای توتالیتر از هیتلر تا استالین و از مائو تا پلپوت، همگی از الگوهای مشترکی پیروی کردهاند، اما گروه طالبان با ارائهی نسخهای جدید از این ایدئولوژی، آن را با بنیادگرایی مذهبی، تبعیض جنسیتی و سیاستهای قرونوسطایی پیوند زده و شکلی تازه از سرکوب را در جهان امروز به نمایش گذاشتهاند.
رژیمهای توتالیتر کلاسیک بر این باور بودند که ایدئولوژی حاکم باید تمامی جنبههای زندگی فردی و اجتماعی را کنترل کند، اما گروه طالبان پا را از این هم فراتر گذاشتهاند و در کنار انحصار سیاسی و نظامی، بهدنبال کنترل فکری، اجتماعی، اقتصادی و حتی زیستی مردم هستند. هیتلر، استالین و دیگر دیکتاتورهای توتالیتر قرن بیستم، بر نوعی از ملتگرایی یا طبقاتیگرایی متکی بودند، درحالیکه گروه طالبان تنها بر یک قرائت خشن از دین تکیه دارند و آن را ابزار مشروعیتبخشی به اعمال سرکوبگرانهی خود ساختهاند. این گروه، نهتنها سیاستهای توتالیتری را بر مردم تحمیل کرده، بلکه یک سیستم آپارتایدی علیه زنان افغانستان بنا نهاده که در هیچ رژیم توتالیتر تاریخی نمونهای مشابه برای آن وجود ندارد. نازیها در آلمان، استالینیستها در شوروی و حتی رژیمهای فاشیستی قرن بیستم، اگرچه ظلم و سرکوب گستردهای اعمال کردند، اما زنان را به طور سیستماتیک از حق تحصیل، کار و حضور اجتماعی محروم نساختند. گروه طالبان اما، جهان را با شکلی جدید از آپارتاید مواجه کردهاند که جنسیتی و مذهبی است و با هیچیک از مدلهای کلاسیک تبعیض در تاریخ تطابق کامل ندارد.
توتالیتاریسم طالبان، بیش از آنکه شباهتی به رژیمهای فاشیستی قرن بیستم داشته باشد، به سیستمهای دینی مستبد مانند تفتیش عقاید در اسپانیا یا حکمرانی کلیسا در قرون وسطی نزدیکتر است. در این مدل از حاکمیت، نهتنها نظام سیاسی، بلکه تمام ابعاد زندگی مردم زیر سلطهی ایدئولوژی حاکم قرار دارد. هیچ فردی بدون پیروی مطلق از فرامین رهبر، امکان زندگی عادی را ندارد. طالبان با ایجاد ساختارهای نظارتی سختگیرانه، کنترل شدید بر رسانهها و فضای عمومی، و سرکوب هرگونه اندیشهی مخالف، درصدد تحمیل یک حکومت تکصدایی هستند که در آن، تنها قرائت خاص آنان از دین مشروعیت دارد. این گروه حتی میان خود نیز اجازهی چندصدایی نمیدهد و تنها حلقهی بستهی وفاداران به هبتالله آخندزاده حق تصمیمگیری و اعمال قدرت را دارند. اختلافات داخلی میان گرو طالبان بر سر نحوهی حکمرانی نیز نشاندهندهی آن است که حتی برخی اعضای این گروه نیز دچار سرخوردگی از این شکل حکومت شدهاند، اما ساختار تمامیتخواهانهای که آخندزاده بنا نهاده، امکان هیچگونه انعطافی را نمیدهد.
گروه طالبان همچنین در تلاشاند تا با حذف فیزیکی مخالفان، وحشتی مداوم در جامعه ایجاد کنند که مانع از شکلگیری هرگونه مقاومت داخلی شود. ترورهای هدفمند، ناپدید شدن فعالان مدنی، سرکوب وحشیانهی اعتراضات و ایجاد یک فضای رعب و وحشت، نشاندهندهی این استراتژی است. در رژیمهای توتالیتر، همیشه یک نیروی سرکوبگر ویژه برای اعمال این سیاستها وجود داشته است، از گشتاپوی نازیها گرفته تا پلیس مخفی شوروی. در افغانستان تحت حاکمیت گروه طالبان، این نقش را استخبارات این گروه بر عهده گرفته که با بهرهگیری از روشهای خشن و غیرانسانی، هرگونه مخالفت را در نطفه خفه میکند. شکنجه، زندانهای مخفی، بازداشتهای خودسرانه و اعدامهای بدون محاکمه، ابزارهای اصلی این سیستم سرکوبگر هستند که هر روز ابعاد گستردهتری به خود میگیرد.
اما با وجود همهی این تلاشها برای تثبیت قدرت، توتالیتاریسم طالبان یک رژیم غیرقابلدوام است. تاریخ نشان داده که هیچ نظام توتالیتر افراطی نتوانسته برای همیشه پابرجا بماند. شوروی با همهی قدرت نظامی و سیاسی خود، در نهایت فروپاشید. نازیها، علیرغم تبلیغات گسترده و سرکوب شدید، تنها چند سال دوام آوردند و در نهایت سقوط کردند. گروه طالبان نیز، نه مشروعیت داخلی دارند و نه حمایت بینالمللی و این باعث میشود که بقای آنان در بلندمدت ممکن نباشد. یکی از عوامل کلیدی در فروپاشی نظامهای توتالیتر، ناتوانی آنان در پاسخگویی به نیازهای واقعی مردم است. گروه طالبان، با سیاستهای افراطی و غیرمنطقی خود، اقتصاد کشور را به ورطهی سقوط کشاندهاند، زنان را از هرگونه مشارکت اجتماعی حذف کردهاند و افغانستان را به یک انزوای کامل بینالمللی سوق دادهاند. این بحرانهای چندلایه، در نهایت به انفجاری اجتماعی منجر خواهد شد که پایههای رژیم آنان را متزلزل خواهد کرد.
افزون بر این، مقاومت مسلحانه و مدنی علیه گروه طالبان رو به گسترش است. تاریخ نشان داده که هیچ رژیم سرکوبگری، هرچند قدرتمند، قادر به خاموش کردن صدای مردم برای همیشه نیست. جبهه مقاومت ملی افغانستان، بهرغم فشارها و محدودیتها، همچنان به مبارزه ادامه میدهد و این نشاندهندهی آن است که ارادهی مردم برای آزادی زنده است. اعتراضات زنان افغانستان، که با وجود سرکوبهای شدید همچنان ادامه دارد، نشان میدهد که سیاستهای گروه طالبان با مقاومت اجتماعی گستردهای روبهروست. این مبارزات، هرچند در مقطع کنونی با سرکوب شدید مواجه شده، اما در بلندمدت میتواند پایههای رژیم طالبان را به لرزه درآورد.
یکی دیگر از عوامل سقوط احتمالی گروه طالبان، شکافهای درونی این گروه است. هرچند که طالبان در ظاهر یک گروه یکپارچه بهنظر میرسند، اما در واقعیت، اختلافات عمیقی میان جناحهای مختلف آنان وجود دارد. کشمکشهای میان طالبان قندهار و شبکهی حقانی، اختلافات ایدئولوژیک میان روحانیون سنتی و فرماندهان نظامی و تضاد منافع میان لایههای مختلف این گروه، از جمله عواملی هستند که میتوانند به تضعیف و فروپاشی تدریجی آنان منجر شوند. یکی از مهمترین ویژگیهای رژیمهای توتالیتر، کنترل شدید بر نیروهای داخلی خود است، اما گروه طالبان نشان دادهاند که در مدیریت این اختلافات ناکام هستند و این میتواند به مرور زمان، بحرانهای جدیتری را برای آنان بهوجود آورد.
گروه طالبان نه تنها در داخل افغانستان، بلکه در سطح منطقهای و بینالمللی نیز منزوی شدهاند. کشورهای همسایه، از جمله ایران، پاکستان، چین و روسیه، که در ابتدا بهدنبال نوعی تعامل با این گروه بودند، اکنون به دلیل سیاستهای غیرمنطقی طالبان، رویکرد محتاطانهتری در پیش گرفتهاند. قطع روابط دیپلماتیک، فشارهای بینالمللی و عدم بهرسمیتشناختن رژیم گروه طالبان، نشاندهندهی این است که این گروه در صحنهی جهانی نیز جایگاهی ندارد. هیچ کشوری حاضر نیست با رژیمی که زنان را از ابتداییترین حقوق انسانی محروم کرده، مخالفان را سرکوب میکند و کشور را به پایگاه تروریستها تبدیل کرده، رابطهی پایدار برقرار کند. این انزوای بینالمللی، در کنار بحرانهای داخلی، موجب خواهد شد که طالبان نتوانند حاکمیت خود را برای مدت طولانی حفظ کنند.
به همین دلیل، میتوان گفت که توتالیتاریسم طالبان، هرچند در کوتاهمدت با سرکوب، ارعاب و اعمال سیاستهای سختگیرانه پابرجا مانده، اما در بلندمدت سرنوشتی جز فروپاشی ندارد. تاریخ نشان داده که مردم هیچگاه ظلم را برای همیشه تحمل نمیکنند و ارادهی انسانی برای آزادی و عدالت، همیشه بر استبداد و سرکوب پیروز شده است. گروه طالبان، با همهی تلاشهایی که برای تحمیل یک نظم توتالیتر جدید در افغانستان انجام دادهاند، دیر یا زود با واقعیتی مواجه خواهند شد که بسیاری از دیکتاتورهای تاریخ با آن روبهرو شدند؛ هیچ رژیم سرکوبگری نمیتواند تا ابد دوام بیاورد. مردم افغانستان، بهرغم تمام سختیها و سرکوبها، برای آزادی، عدالت و حقوق انسانی خود خواهند جنگید و این مقاومت، در نهایت، پایان کار گروه طالبان را رقم خواهد زد.