زنان و بحث در مورد موقیعتهای انسانی و اجتماعی آنان در جهان سابقه دراز مدت و بلندی دارد. تمام جوامع انسانی در فرآیند تکوین و تحولات تاریخی و اجتماعی موقیعتهای متفاوتی را برای زنان به عنوان بخش بزرگی از نیروی انسانی در نظر داشته اند. تمدن و فرهنگهای متفاوت، نگاههای مختلفی نسبت به زنان داشته اند، شاید یک وجه عام و مشترکی که برای جوامع پیشامدرن بتوان تعریف کرد، همین موقیعت اجتماعی مبتنی بر تبعیض و دوگانه سازیهای «زن و مرد» مبتنی بر ویژگیها و کارویژههای متفاوت خواهد بود. زنان در این فرایند تاریخی پیشامدرن نقشهای اجتماعی گوناگونی را تجربه کرده اند که تاریخ هیچگاهی آنرا فراموش نمیکند. از زنان به عنوان برده، کنیز، موجود ضعيف و متفاوت از مرد تا اعمال تبعیض آمیز و خشونت جهت سرکوب و مدیریت آنان به عنوان دارایی و مالکیت مردان میتوان یاد کرد. حقخواهی و آزادیخواهی زنان در دوره جدید، محصول دنيای جديد و شرایط نو ظهور وضعیت مدرن است که زنان به یک بخشی از نیروی انسانی در مناسبات سیاسی و اجتماعی از حقوق و امتیازات انسانی نسبتأ بهتری برخوردار میگردند و این میراث خاص دوره مدرن است و بالاخص دو قرن اخیر است و در هیچ تمدن و فرهنگ خاصی سابقه ندارد. افعانستان هم به عنوان یک جامعهای بشری همواره در برخورد با نیروی انسانی زنان درگیر جدالها و ماجراهایی بوده است. حاکمیت شریعت اسلامی، مروج بودن فرهنگ عامه و ارزشهای حاکم، نظامهای حقوقی مختلف همیشه باهم روی مسأله حقوق زنان و موقیعتهای اجتماعی آنان مناقشه داسته اند.
برای اینکه افعانستان در تجربه تاریخی اش همواره هویت و میراث خود را با اسلام تعریف کرده است، میپنداریم که در مواجهه با حقوق زنان در افعانستان در قدم نخست نسبت اسلام را با حقوق زنان فهم کنیم و بعد به فرهنگ و هنجارهای اجتماعی جامعه بپردازيم تا بتواند آگاهی بخش باشد. چارچوب نظری و روش من در این نوشته متأثر از ديدگاه خانم متفکر مسلمان «لیلا احمد» است. نویسنده آمریکایی مصری در مورد اسلام و فمینیسم اسلامی است. وی استاد آمریکایی-مصری بخش مطالعات زنان و مذاهب دانشگاه هاروارد است. پیش از رفتن به هاروارد او استاد بخش مطالعات زنان و شرق نزدیک دانشگاه ماساچوست بود. او پیش از رفتن به آمریکا و تدریس و نویسندگی در آن کشور، از دانشگاه کمبریج دانشآموخته شده بود. وی کتابی تحت عنوان «زنان و جنسیت در اسلام» دارد که در آن به ریشههای جدال تاریخی تفکیک جنسیتی میان زنان و مردان میپردازد که از دید او جدال امروزی را نمیتوان بدون منطق تاریخی آن درک کرد. از این جهت در این نوشته من نکات مهم و اساسی کتاب مذکور را در متن آورده و بعد با همین رویکرد تاملی در موقیعت زنان در افعانستان و چشمانداز آینده آن خواهیم کرد.
از نظر خانم لیلا احمد «تا قبل از زمان پیامبر ( ۵۷۰ میلادی ) شکل ازدواج بطور مادر تبانی و زن مکانی بوده است به این معنی که زن میتوانست ازدواج کند و در قبیله خود بماند و مرد میتوانست در قبیله مربوط به همسرش وی را ملاقات نماید. از دید خانم لیلا احمد، تعدد زوجات و چند شوهری نیز در عربستان و بخصوص در مکه شایع بوده است» ( ۵۹ )از دید وی این شکل از ازدواج به معنای نبود عدم خشونت بر مبنای جنسیت نبوده و نیست. تاریخ هیچ گاهی زنده به گور کردن نوزادان دختر را از یاد نمیبرد. درست است که اسلام این رسم نوزادکشی را حرام و مردود شمرده است. اما ادعای اینکه اسلام وضعیت زنان عربستان را به کلی تغییر داد، به سخن ایشان تصور ساده لوحانه است( ۶۰ ) از دید وی قبل از ظهور اسلام مادرسالاری حاکم بوده است و زنان از آزادیهای اجتماعی، اقتصادی برخوردار بوده اند، تنها تفاوتی که اسلام آورد این بود که شکل ازدواج را از مادر سالاری به پدر سالاری تغییر داده است. ار نظر وی زندگی و روزگار زنان پیامبر بخصوص، شکل زندگی خدیجه و عایشه تفاوت آشکار میان قبل از اسلام و بعد از اسلام است. وی خدیجه را که تجارت پیشه بوده، میراث دوره جاهلیت میداند و عایشه را میراث اسلام. چون پدر و مادر عایشه مسلمان بودند و او از آغاز طفولیت با پرده نشینی تربیت شده بوده است.
( عایشه بعدها به یاد می آورد که او زمانی فهمید ازدواج کرده که با دوستانش در حال بازی بوده و مادرش او را صدا زد و به او گفت باید در خانه بماند، عایشه میگوید بدین ترتیب به قلبم افتاد که ازدواج کرده ام ) ( ۷۰ )
از آزادیهای دیگر زنان این بود که زنان اجازه طلاق داشته اند، بیوهها حق انتخاب داشتند و ازدواج پیامبر نشان دهنده همین آزادی حق انتخاب بوده است. ازدواج سوده به عنوان همسر پیامبر نشانگر همین است. اما پرده نشینی که بعدها وارد اسلام شد، تنها به زنان پیامبر اختصاص داشته است. به باور نویسنده حکمت پرده نشینی زنان پیامبر این بوده است که هنگامی که پیامبر با سوده عقد ازدواج بست، آن زمان در مسجد زندگی میکردند و مکان بود و باش پیامبر با سایر زنان و مراجعین اش در داخل آن مسجد انجام میگرفت و از سوی دیگر بنابر کوچک بودن مکان در هنگام غذا خوردن دستان عمر ( خلیفه دوم ) به دستان عایشه برخورد میکرد، از همین جهت بود که بنابر پیشنهاد ابوبکر، مسأله پرده نشینی و جدایی زنان پیامبر مطرح شد( ۷۵ )
از نظر وی در عربستان شرکت در جنگ، تجارت وجود داشته است و این در زمان خود پیامبر هم وجود داشته است، از زنان پیامبر یاد آوری میکند که در جنگها اشتراک داشته اند، یا هم چنان از زنانی نام میبرد که در جنگ علیه اسلام شمشیر زده اند. نمونه اش از هند ابن ابوسفیان یاد میکند که همیشه در برابر لشکر اسلام بنابر تقابل علی قبیله ای جنگ کرده و حتی جگر مبارزین مسلمانان را بیرون کشیده است.
از نظر لیلا احمد که اساساً فکر میکنم از اصلی کتاب همین باشد، این است که ما در دو نوع اسلام داریم. یکی اسلام اخلاقی و یکی هم اسلام عملی و متعارف که در تاریخ اسلام رواج داشته است. از نظر وی در اسلام اخلاقی، بحث برابری جنسیتی و معنوی زن و مرد مطرح است و این بحث را از یکی از آیات قرآن ، در سوره آل عمران مطرح میکند که قرآن امر یا حکم بر برابری جنسیتی کرده است. در همین مسأله است که بحث تفسیر در اسلام مطرح میشود. از نظر او در زمان خود پیامبر جریان های نیز بوده اند که تفسیر متفاوتی از اسلام داشته اند، نمونه اش خوارج و قرمطیان را یاد میکند که روی ازدواج زیر سن و بحث شهادت زن و مرد تاکید بر برابری داشته اند و همچنان بر غیر قریش بودن خلیفه نیز آرای متفاوتی داشته اند. از نظر وی اینکه کدام یکی از این تفسیر اسلام را شنید، قصه و ماجرا همین است. از همین جهت است که به نظر وی ریشه های جدال امروزی میان مسلمانان از اینجا ریشه میگیرد و تا هنوز چالش آفرین مانده است. او نمونههای ایده آل از زن مسلمان را رابعه عدویه میداند که میراث متفاوتی از تفسیر اسلام است. وی آرزو میکند که ای کاش ما واجد تفسیر متفاوتی از اسلام میداشتیم. از نظر خانم لیلا احمد، تمام این نابرابری های که بر اساس ایدولوژی جنسیتی مطرح شده و نهادینه شده است، ریشه اش به دوره عباسیان است. در این مرحله است که این اسلام و تفسیر متعارف از اسلام شکل میگیرد و از نظر وی سه گانه ای در اینجا شکل میگیرد که به این نابرابری های میان زن و مرد بیشتر سایه می افکند.
( سه گانه تعدد زوجات، کنیز داری و پرده نشینی زنان، ایجاد حرمسرا بر زنان عرب آزاد تاثیر به مراتب بیشتری داشت تا بر خواهران آنها که کنیز یا کنیز زداه به دنیا آمده بودند. برگزیده ترین زنان، اعم از آزاد و برده در پشت پرده های ضخیم و درهای قفل شده که کلید آنها در دست رقت انگیزترین موجودات یعنی خواجگان بود، زندانی شدند. با رشد حرمسرا مردان در کامجویی از زنان به اشباع رسیدند این اشباع رسیدن مردان بی توجهی به زنان را موجب شد و در چنین شرایطی ارضا از راهای انحرافی و غیر طبیعی در جامعه و به ویژه در میان طبقات بالای جامعه رواج یافت) ( ۱۰۶ )
با توجه به نکات اصلی و چگونگی تکوین و شکلگیری نگاهای جنسیتی مبتنی بر تبعیض و خشونت در جهان اسلام، میپنداریم که افعانستان به رغم اسلامی بودن جامعه و سنتی بودن آن همواره درگير این جدال بوده است. از زمان مواجهه و آشنایی با دنیای مدرن و مطرح شدن زنان به عنوان یک قشر اجتماعی متفاوت و دارای خصایص خاص این دو طرز تفکر در مناقشه بوده است و از همه سنت اسلامی در محور این عمل کرده است. اسلام به مثابه ایدئولوژی حاکم تعیین کننده نوع نگاه در نسبت پديدههای فرهنگی است و بدون تعیین تکلیف اسلامی نمیشود، منطق خاصی را نهادینه ساخت. تفکر اسلامی با قرائتهای ایدئولوژیک و عجیب غریب در شکلدهی نظامهای حقوقی افعانستان تاثیر گذار بوده است. نظام حقوقی سبب شکل گیری کنشها و تعیین کننده روابط اجتماعی است که نسبت و حدود و ثغور نیروهای اجتماعی را مشخص میکند از دل همین کنشها است که نهادها و ساختارهای اجتماعی شکل میگیرد. در افعانستان با توجه و حاکمیت تفکر ایدئولوژیک شرعی و سنتهای قبیله ای، مجموعه یا شبکهای از نظام اجتماعی را بار آورده است که هریک دیگری را تقویت میکنند و میان هم همپوشانی دارند. از این رو زن ستیزی در افغانستان ریشه در تفکر و اندیشه دارد و از این جهت فرهنگی و معرفتی است. تصور این است که معجون قبیله و تفکر دینی بدون زمان و مکان زنان و موقیعت اجتماعی زنان در افعانستان را در هاله ای از بحران و انحطاط قرار داده است. هرگونه فهم و تکاملی در احقاق زنان تا از این دو شبکه معنایی عوض نشود، آینده انسانی و اجتماعی زنان در افعانستان حبابی بیش نیست. با ابزارهای سیاسی و نظامی نمیشود در تقابل با این بحران رفت. علم، دانش، فرهنگ و آگاهی نیاز دارد که من در وضعیت کنونی امکانی را نمیبینم.
منبع:
احمد، لیلا ” ۱۳۹۶ ” زنان و جنسیت در اسلام ” ریشههای جدال امروزی” ترجمه: فاطمه صادقی، نشر: نگاه معاصر تهران.
پ