روشنگری های حدیث شناسانه (۱)
نویسنده: علامه حدیث شناس حسن بن علی السقاف. ترجمه:دکتر هجرت الله جبرئیلی
:four_leaf_clover:نکته: رهبرما محمد رسول الله صلی الله علیه وسلم قرآن کریم، سنت نبوی و حکمت و خردورزی دینی را برای ما به یادگار گذاشت و در روشنایی خورشیدوار امت زمان خود را قرار داد. اما پس از او امروز که یک و نیم هزار سال از رحلت آن نازنین مهربان می گذرد، ما امت امروزین با بازمانده/ تراث بسیار دشوار و پیچیده دینی و پر از اختلاف و تفرقه مواجه هستیم. بسیاری از این بازمانده ها، به ویژه در بازمانده های حدیثی برخلاف مسلمات ایمانی، اعتقادی و کلامی مسلمانان است. همزمان از سند استوار و عالی نیز برخوردار نیست، اما بر سرزبان ها قرار دارد و بسیاری اوقات به آن ها استناد اعتقادی صورت می گیرد. زیر عنوان ” روشنگری های حدیث شناسانه ” تلاش فروتنانه می شود تا این احادیث معرفی شوند و ضعف و مشکلات آن آشکار شود و مسلمانان از گزندهاو آسیب های این حدیث نماهای جعلی در امان باشند.
إن أريد إلا الإصلاح مااستطعت
:sparkle:روشنگری های حدیث شناسانه (۱): حدیث نمای ساق دار نمایی خداوند متعال:
:sparkle:چکیده: این مقاله به بررسی و نقد یک حدیث که به تجسیم خداوند (جسمپنداری) اشاره دارد، پرداخته است. در ابتدا، به حدیثی اشاره شده که در آن گفته میشود خداوند ساق خود را آشکار میکند. این حدیث در میان مجسّمهها (جسم پنداران برای خداوند) بهطور گسترده استفاده میشود. امام ذهبی نیز این حدیث را در کتاب “العلو” ذکر کرده است و در آن به موضوعاتی مانند تصویر خداوند و نزول او در قیامت اشاره شده است.
در ادامه، نقدهایی بر سند و متن حدیث بیان شده است. این حدیث از طریق چندین راوی نقل شده است که برخی از آنها ضعیف یا غیر قابل اعتماد هستند. همچنین، برخی از اسناد روایت شده در آن از راویان ضعیف مانند “منهال بن عمرو” و “أبو عبیده بن عبد الله بن مسعود” هستند که سابقهی ضعیف بودن در نقل روایات دارند.
در نهایت، تأکید شده است که این حدیث جعلی است و نباید به آن استناد کرد. این حدیث در میان برخی گروهها که به تجسیم خداوند باور دارند، مورد استفاده قرار گرفته است و نویسنده قصد دارد مسلمانان را از آسیبهای چنین احادیثی محافظت کند.
:sparkle:
کلیدواژگان: مجسمه، تجسیم، ساق، نزول خداوند
:sparkle:مقدمه
از خرافات احادیث مربوط به صفات خداوند که در آنها تجسیم ( جسم نمایی خداوند) صریح وجود دارد:
حدیثی است که از عبدالله بن مسعود نقل شده و در آن آمده است که: (یکشف عن ساقه) که ( خداوند سبحان ساق خود را آشکار میکند). این حدیث باطل و موضوع است و مورد استفاده مجسّمه (جسم پنداران در باره خداوند) در انجمنها و سایتهای اینترنتی قرار میگیرد.
امام ذهبي رحمه الله در کتاب ” العلو ” حدیث شماره (۹۸۱) در چاپی که در اختیار ما قرار دارد، این حديث را آورده است: در آن به موضوعاتی چون ( الصورة/ چهره) ، (الساق/ ساق) ، و ( النزول يوم القيامة من العرش إلي الكرسي/ فرودآمدن خداوند در روز قیامت از عرش به کرسی) اشاره شده است. این مسائل از جمله طامات / مصیبت های سنگین و موبقات/باورهای هلاک کننده آشکار هستند. او در آنجا چنین گفته است:
:sparkle:سند و متن حدیث:
:four_leaf_clover:سلسله راویان حدیث :
[189- حديثٌ كتب به إلينا يحيى بن أبي منصور، أنبأنا عبدالقادر الحافظ، نا مسعود الثقفي، نا عبد الوهاب بن مَنْدَه، نا أبو عبدالله، نا محمد بن يعقوب، نا الصغاني، نا اسماعيل بن عبيد، ثنا محمد بن سلمة، عن أبي عبد الرحيم، عن زيد، عن المنهال، عن أبي عبيدة، عن مسروق، نا عبدالله بن مسعود أن النبي صلى الله عليه وآله وسلم قال:
:four_leaf_clover:ترجمه سلسله راویان حدیث:
این حدیث از طریق زنجیرهای از راویان به دست ما رسیده که نام آنها به شرح زیر است:
1. یحیی بن أبی منصور گزارشگر این حدیث بوده است.
2. او این حدیث را از عبدالقادر الحافظ نقل کرده است.
3. عبدالقادر الحافظ از مسعود الثقفی روایت کرده است.
4. مسعود الثقفی از عبدالوهاب بن منده این حدیث را نقل کرده است.
5. عبدالوهاب بن منده از أبو عبدالله روایت کرده است.
6. أبو عبدالله این حدیث را از محمد بن یعقوب نقل کرده است.
7. محمد بن یعقوب از الصغانی این روایت را شنیده است.
8. الصغانی این حدیث را از اسماعیل بن عبید نقل کرده است.
9. اسماعیل بن عبید از محمد بن سلمة روایت کرده است.
10. محمد بن سلمة این حدیث را از أبی عبدالرحیم شنیده است.
11. أبی عبدالرحیم از زید نقل کرده است.
2:18
- زید از المنهال روایت کرده است.
13. المنهال این حدیث را از أبی عبیده شنیده است.
14. أبو عبیده از مسروق روایت کرده است.
15. و در نهایت، مسروق این حدیث را از عبدالله بن مسعود که صحابی پیامبر است، نقل کرده است.
:four_leaf_clover:متن حدیث:
((يجمع الله الأولين والآخرين لميقات يوم معلوم أربعين سنة شاخصة أبصارهم إلى السماء ينتظرون فصل القضاء، وينزل الله في ظلل من الغمام من العرش إلى الكرسي ثمَّ ينادي مناد أيها الناس ألم ترضوا من ربكم الذي خلقكم ورزقكم وأمركم أن تعبدوه ولا تشركوا به شيئاً أن يولي كل ناس ما كان يتولى ويعبد في الدنيا؟ أليس ذلك عدلاً من ربكم قالوا بلى: فينطلقون فيتمثل لهم أشباه ما كانوا يعبدون، فمنهم من ينطلق إلى الشمس، ومنهم من ينطلق إلى القمر، وإلى الأوثان، ويُمَثل لمن كان يعبد عيسى شيطان عيسى، ولمن كان يعبد عزيراً شيطان عزير، ويبقى محمد صلى الله عليه وآله وسلم وأمته فيتمثل الرب عز وجل لهم فيأتيهم فيقول: مالكم لا تنطلقون كما انطلق الناس، فيقولون بيننا وبينه علامة، فإذا رأيناه عرفناه، فيقول: ما هي؟ فيقولون: يكشف عن ساق، فعند ذلك يكشف عن ساقه فيخرون، ويبقى قوم ظهورهم كصياصي البقر يريدون السجود فلا يستطيعون السجود، ثمَّ يقول ارفعوا رؤوسكم، فيعطيهم نورهم على قدر أعمالهم، والرب عزَّ وجلَّ أمامهم…))
:four_leaf_clover:ترجمه متن حدیث:”خداوند در وعده گاه در روز معین همه انسانهای گذشته و آینده را به مدت چهل سال گرد هم میآورد، در حالی که چشمان شان به آسمان دوخته شده و منتظر حکم الهی هستند. سپس خداوند در سایههایی از ابر از عرش به کرسی نزول میکند و منادی ندا میدهد: ای مردم، آیا از پروردگارتان که شما را آفرید، روزی داد و به شما امر کرد که او را بپرستید و هیچ شریکی برای او قرار ندهید، راضی نیستید که هر گروه را به سوی آنچه در دنیا میپرستیدند، روانه کند؟ آیا این عادلانه نیست؟ آنان میگویند: بله، عادلانه است. سپس هر گروه به سوی چیزی که میپرستیدند، روانه میشوند؛ برخی به سوی خورشید، برخی به سوی ماه، برخی به سوی بتها. برای کسانی که عیسی را میپرستیدند، شبحی از عیسی و برای کسانی که عزیر را میپرستیدند، شبحی از عزیر نمایان میشود.”
“اما محمد (صلی الله علیه وآله) و امت او باقی میمانند. سپس پروردگار عزوجل خود را به آنها نشان میدهد و میگوید: چرا شما نمیروید همانطور که دیگران رفتند؟ آنان پاسخ میدهند: میان ما و او علامتی است، اگر او را ببینیم، او را میشناسیم. خداوند میپرسد: علامت چیست؟ آنان پاسخ میدهند: او ساق خود را آشکار میکند. در آن لحظه خداوند ساق خود را آشکار میکند و آنان سجده میکنند، اما کسانی که پشتهایشان مانند شاخ گاو شده است، نمیتوانند سجده کنند.”
“سپس خداوند میگوید: سرهایتان را بلند کنید و نوری بر اساس اعمالتان به شما عطا میشود، در حالی که پروردگار عزوجل در پیشاپیش آنان قرار دارد.”
:sparkle:دیدگاه امام ذهبي در باره حدیث:
وذكر الحديث، روى بعضه سفيان الثوري وغيره عن سلمة بن كهيل، عن أبي الزعراء عن ابن مسعـود وفيه: ((فيتمثل الله للخلق ثمَّ يأتيهم في صورته)) وهذا الحرف محفوظ في حديث أبي هريرة وأبي سعيد].
ترجمه:
و این حدیث ذکر شده است که بخشی از آن را سفیان ثوری و دیگران از سلمة بن کهیل، از ابی الزعراء، از ابن مسعود روایت کردهاند. در این روایت آمده است:”سپس خداوند برای مخلوقات تمثل/جسم نمایی پیدا میکند و در صورت خود به نزد آنها میآید.”این عبارت در حدیثی از ابوهریره و ابوسعید نیز محفوظ است.
:sparkle:نقد دیدگاه امام ذهبي و بیان عدم صحت این حدیث نما
و در توضیح و بیان عدم صحت این حدیث میگویم:
این روایت موضوع/ جعل شده و منکر / غير قابل پذیرش است. پیشتر در شمارههای (108، 149، 187، و 188) در تعلیق خود بر کتاب “العلو” درباره آن صحبت کردهام. ذهبی این روایت را تکرار و بازگو میکند! این روایت را طبرانی در کتاب “المعجم الکبیر” (9/417/9763) با این الفاظ شنیع آورده است. از این روایت میتوان خطرناک بودن نقلهای طبرانی اصبهانی درباره احادیث صفات منکر و ناپسند را دریافت.
حاکم نیز این روایت را در کتاب “المستدرک” (4/590) با همان اسناد آورده است، اما بدون ذکر وضعیت خلق در طی چهل سال با چشمان دوختهشده به آسمان و بدون اشاره به نزول در ابرها. ذهبی در “تلخیص المستدرک” (4/592) درباره این روایت میگوید: [ماأنكره على جودة أسناده/ چقدر این روایت عجیب است، با وجود اسناد خوب آن].
اما در حقیقت اسناد آن خوب نیست، همانطور که پیشتر ذکر شد. بلکه در اسناد این روایت الدالانی وجود دارد که ضعیف است، همچنین المنهال بن عمرو که درباره او نیز بحث شده است. این مباحث پیشتر بیان شده و نیازی به تکرار در اینجا نیست.
:sparkle:نقد سلسله راویان اين حديث نماى باطل
و در بیان روشهای این حدیث باطل، میگویم:
این حدیث که از ابن مسعود روایت شده، منکر و موضوع است و دارای چندین مسیر مختلف از ابن مسعود (رضیاللهعنه) است. در اینجا به آنها اشاره میکنم:
:sparkle:طريق نخست:
از طریق أبی طیبه از کَرز بن وبره از نعیم بن أبی هند از أبی عبیده بن عبد الله بن مسعود از پدرش، به صورت مرفوع (یعنی به پیامبر نسبت داده شده) روایت شده است.
ابن عدی در “کامل في الضعفاء” (5/257) پس از ذکر چندین حدیث از أبی طیبه، میگوید:
“این احادیثی که کَرز بن وبره از وی روایت کرده است، همه غیر محفوظ هستند و خود ابو طیبه مردی صالح بود. من فکر نمیکنم که او عمداً دروغ گفته باشد، بلکه شاید در روایتهایش دچار اشتباه میشد.”
این روایت را طبرانی در “المعجم الکبیر” (9/361)، اللکائی در “السنة” (3/537 شماره 842)، حمزه جرجانی در “تاریخ جرجان” (1/351) و دیگران نقل کردهاند.
ابو عبیده بن عبد الله بن مسعود نیز از پدرش روایت نکرده است!
مزی در “تهذیب الکمال” (14/61 شماره 3051) میگوید:
“ابو عبیده بن عبد الله بن مسعود از پدرش، عبدالله بن مسعود و همچنین از براء بن عازب روایت کرده است، اما از پدرش چیزی نشنیده است.”
ترمذی نیز در سنن (1/28) میگوید:
“ابو عبیده بن عبد الله بن مسعود از پدرش چیزی نشنیده است.”
:four_leaf_clover:بنابراین، این اسناد ضعیف و سست هستند.
:sparkle:طريق دوم: از طریق زید بن أنیسه و أبی خالد دالانی از منهال بن عمرو از أبی عبیده ابن مسعود از مسروق از ابن مسعود به صورت مرفوع (یعنی به پیامبر صلیاللهعليهوآلهوسلم نسبت داده شده).
ذهبی در تعلیق بر “المستدرك” (4/592) درباره این حدیث گفته است: “هیچ اشکالی در حدیث از لحاظ کیفیت سند نمیبینم.”
علیه این سند: بزرگترین اشکال مربوط به منهال بن عمرو است، و راویان او نیز مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاند. این حدیث مورد انکار است.
در مورد روایت زید بن أبی أنیسه الجزری، برخی از کسانی که این روایت را نقل کردهاند عبارتند از: عبدالله بن احمد در “سنن” (2/521)، الشاشی در مسندش (1/462 شماره 389)، و طبرانی در “المعجم الکبیر” (9/357 شماره 9763).
و محمد بن نصر المروزی در “تعظیم قدر الصلاة” (1/303 شماره 280) آن را به صورت موقوف (یعنی غیر مرفوع) به عبدالله بن مسعود نقل کرده است.
حافظ ابن حجر در “تهذیب التهذیب” (3/343) در شرح حال زید بن أبی أنیسه میگوید:
“عقیلی از احمد نقل کرده که حدیث او حسن و قابل قبول است، اگرچه در برخی موارد اشکالاتی وجود دارد، ولی از لحاظ کلی حدیث او خوب است.”
محمد بن نصر مروزی میگوید: “از او پرسیدم، و او با دستش اشاره کرد که حدیثش صالح است، اما از آن بهتر نیست.”
در مورد أبی خالد دالانی، این روایت توسط ابن خزیمه در “توحید” (2/583) و حاکم در “المستدرك” به صورت موقوف در دو جای مختلف (2/408 و 4/632) نقل شده است. این روایت در آنها “شاخصة أبصارهم” و “النزول من العرش” ذکر نشده است (که این دو نکته در برخی روایات مطرح میشود).
دالانی توسط ابن سعد در “الطبقات” (7/310) به عنوان “منکر الحدیث” توصیف شده است. و ابن حبان در “المجروحين” (3/105) میگوید:
“او مردی خطاکار بود که در روایتهایش اشتباهات فاحشی داشت و وقتی به کسانی که در علم حدیث مبتدی بودند میرسید، میتوانست فهمید که روایتهایش ساختگی یا معیوب است، پس نمیتوان به روایتهایش اعتماد کرد، خصوصاً اگر مخالف دیگر راویان باشد.”
این ضعف را حتی متناقضین عصر ما نیز اذعان کردهاند و در “سلسلة الضعیفة” (4/229) در نقد او گفتهاند:
“روایت او توسط حاکم در صفحه 3/73 آمده است، اما آنها اشتباه کردهاند، زیرا دالانی و شیخش هیچگاه از سوی بخاری و مسلم روایت نشدهاند و در واقع روایتهایشان ضعیف است.”
این سند همچنین به منهال بن عمرو تکیه دارد. ابن معین که اگرچه او را توثیق کرده، ولی در روایتهای دیگر از او انتقاد کرده و گفته است که او گاهی احادیث را میساخت. مغیره بن مقسم گفته است که شهادت منهال در مورد دو درهم معتبر نیست، و او از أعمش خواسته بود که از او روایت نکند. یحیی القطان از او انتقاد کرده، و شعبة او را ترک کرده بود. ابو الحسن القطان گفته بود که ابو محمد بن حزم او را ضعیف میداند.
در “تهذیب التهذیب” (10/283) و “تهذیب الكمال” (28/570) نیز به ضعف او اشاره شده است. ابن حزم در “المحلى” (1/22) گفته است:
“او قوی نیست.”
ذهبی در “تاریخ اسلام” (7/483) نوشته است:
“او تنها به حدیثی منکر در مورد منکر و نکیر (فرشتگان پرسشگر قبر) از زادن نقل کرده است.”
گفتم: درباره این حدیث اختلافات زیادی در سند آن وجود دارد که آنها را در جزئی جداگانه بررسی کردهام. همچنین، در سیاق آن، بسیار غریب است و گفته میشود که او این حدیث را از روایات مختلف جمع کرده و یک جا قرار داده است، به همین دلیل انکار شده است. شنیدم از شیخمان حافظ ابو الحجاج مزی که گفته است کتابی از الولید بن مسلم دیده که در آن تمام شواهد برای برخی از مفردات این حدیث جمع شده است، والله اعلم».
ابن کثیر در «بداية و النهاية» (19/319 هجری) گفته است: «این حدیث مشهور است که توسط جمعی از ائمه در کتابهایشان نقل شده است، مانند ابن جریر در تفسیرش، طبرانی در الطوالات و غیره، بیهقی در کتاب «البعث والنشور»، و حافظ ابو موسى مدینی در الطوالات نیز از طرق مختلف، از اسماعیل بن رافع قاص اهل مدینه نقل کردهاند، اما به دلیل مشکلاتی که در آن وجود دارد، این حدیث مورد نقد قرار گرفته است».
:sparkle:نتیجه گیری
مجسمه ( جسم پنداران به خداوند) تلاش کردهاند این حدیث را در کتابهای خود ترویج کنند، از جمله ذهبی که آن را چندین بار در کتاب خود “العلو” از طرق مختلف نقل کرده است. این حدیث از جمله اسرائیلیات و سخنان قصهگوهاست.
دیدگاه ذهبی در نتیجه گیری خود در کتاب “العلو”:
[وكان عبدالعزيز بن الماجشون يقول فيما نقله إسحق بن الطباع عنه: وقيل له: الله أجل وأعظم من أن يُرَى في هذه الصفة فقال يا أحمق: إنَّ الله ليس يتغير عن عظمته ولكن عيناك يغيرهما حتى تراه كيف شاء].
ترجمه: عبدالعزیز بن الماجشون میگفت در آنچه که اسحاق بن الطباع از او نقل کرده است: به او گفته شد: خداوند بزرگتر و با عظمت تر از آن است که به این شکل دیده شود، پس او گفت: ای احمق، خداوند از عظمت خود تغییر نمیکند، اما چشمان تو تغییر میکنند تا او را به هر شکلی که بخواهد ببینی.]
این تحلیل ( اسحاق بن طباع) یک تحلیل خرافاتی باطل است.
ولا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم!
سبحان ربك رب العزة عما يصفون