تحلیل و تبصره سیاسی

حاجی فریاد خان قندهاری: در بازار تاواخ پنجشیر به ما پنیر ندادند!

نویسنده: شمس الدین حامد

در دوران جمهوریت در تابستان ها با اندیوالان به پنجشیر می رفتیم و مردم آن از ما به گرمی، استقبال می کردند. همیشه در هر منطقه ای که می رفتیم چنین بود. گاهی اتفاق می افتاد که وقتی زیر درختان و یا کنار دریا می رفتیم مردم با پیشانی باز با ما برخورد می کردند و چه بسا به
ما فرش می دادند و شیر و یا ماست می آوردند. در بیست سال جمهوریت هیچگاه شاهد کوچک ترین بر خورد نا شایسته و زشت از مردم پنجشیربودیم. توت و سایر میوه های شان را رایگان می دادند.

به خدا سوگند بابرادران پنجشیری در کابل مثل برادر بودیم موتر فروشی مشترک داشتم وبرعکس تبلیغات زهراگین علیه این مردم آن ها عیار و بسیار مهمان نواز بودند.
ما گاهی سالنگ هم می رفتیم و از همه چیزشان از ما پول می گرفتند. ازجایی که می نشستیم هم ازما پول می گرفتند اما در
پنجشیر اصلن این گپا نبود.
ما از اول پنجشیر تا آخر پریان زیبا به ده ها بار رفته بودیم و از طبیعت زیبای پنجشیر، لذت می بردیم و کسی به خاطر پشتون بودن ما هرگز بر خورد بد نمی کرد.

همین گونه هلمندی ها به صدها موتر در تابستان به پنجشیر می آمدند و کسانی که به پنجشیر به، سیاحت رفته اند تصدیق می کنند که بیشترین سیاحان، هلمندی قندهاری می بود.

مهمان نوازی، برخورد مهربانانه و دستان شان روی سینه به رسم احترام می بود و من و صدها هلمندی، قندهاری از مهمان نوازی پنجشیری ها خاطرات شرین داشتیم و داریم.

امسال (۱۴٠۳) پس از مدتی در ماه بهار به پنجشیر رفتیم. از شتل تا پریان به مانگاه های قهر آمیزداشتند. دیگراز مهمان نوازی آنان خبری نبود و سنگ و چوب پنجشیر تغییر کرده بود.

اینار نگاه ها به ما دشمنانه بود. خشم و کین را از چهره ی آن ها می شد فهمید. در همه جا ها نیروهای چرکین طالبان ارزگانی، قندهاری وهلمندی حضور داشتند.

وضعیت در پنجشیر کاملن غیر عادی و نظامی بود. معلوم می شد که مردم پنجشیرازحضور نظامی طالبان به شدت، خشمگین اند و دیگر آن دوستی گذشته تبدیل به دشمنی شده است.

بر خورد وحشیانه نیروهای طالبان با مردم پنجشیر و حضور سنگین این نیروهای طالبان به سال ها دوستی و برادری ما آسیبی جدی زده است.

در ساحه ی بازارک در کنار دریا، زیر درختان بید فرش های ما را انداختیم و تا ساعت دو بجه آنجا ماندیم. هیچ پنجشیری ای به سمت ما نیامد و از مامثل گذشته پذیرایی نکردند.

دیگر از توت، ماست و دوغ خبری نبود. و آن نگاه های مهربانه جایش را به خشم و کینه داده بود. مردم هم ازپیر وجوان ازکنار ما می گذشتند به جای سلام با نگاهای قهرآمیز ما را بدرقه می کردند.

ازنگاه ترش کرده ی آنها نسبت به ما بخوبی معلوم می شدکه سه سال حاکمیت طالبان و حضور بیش از بیست هزار، طالب مردم آزاده و عیار پنجشیر را به شدت خشمگین ساخته است.

این سفر برای ما بسیار تلخ و ناخوشایند بود. با کوله باری از غم ناراحتی به سمت کابل حرکت کردیم. در بازار تاواخ خواستم پنیر بگیرم، رفتم نزد دوکان دار گفتم سه کیلو پنیر بده.

دوکاندار با قهر و اخم گفت پنیر ندارم. در دوکانش پیر زیاد وجود
داشت و من گفتم شما که پنیر دارید. درجوابم گفت پنیر ها فروخته شده است.

دوکاندار پهلویش هم برای ما پنیر نداد و بدتر از دوکاندار اول گفت این پنیرها فروشی نیست. این برخورد این دو دوکاندار کافی بود که راه مان را بگیریم و از خیر پنیر بگذریم.

من و همراهانم با این برخورد این دو دوکاندارواقعن دچار حیرت شده بودیم که چه شده و طالبان با این مردم آزاده چه کرده اند که این مردم مهمان نواز اینقدر خشمگین اند.

تا رسیدن به کابل دوستان همراه ام همه سکوت مرگ باری کرده بودیم و با دلی پر خون به کابل رسیدیم و دیگر تا آخر سال به
پنجشیر نرفتیم.

رفتار زشت و وحشیانه و غیر اسلامی طالبان موجب شده که همه ی مردم نسبت به پشتون ها خاصتن هلمندی، قندهاری، زابلی و ارزگانی به دیده دشمن ببینند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا