جستار های کلام شناسانه؛ اسلام شناسی تمدنی و معیارهای ارزیابی رابطه و قرب انسان با الله متعال(2)
مترجم: دکتر هجرت الله جبرئیلی

جستار های کلام شناسانه؛ اسلام شناسی تمدنی (2)
در هنگام تدریس منطق، استدلال پیامبر خدا (صلى الله عليه وسلم) با شکل دوم قیاس برایم شگفت انگیز بود:
(إنه أعور، وإن ربكم ليس بأعور)
«او یکچشم است و پروردگار شما یکچشم نیست.»
مقدمه صغری: دجال یکچشم است.
مقدمه کبری: پروردگار شما یکچشم نیست.
نتیجه: دجال پروردگار شما نیست.
پس مقصود اصلی پیامبر (صلى الله عليه وسلم) نفی این نیست که خداوند یکچشم است، چرا که ممکن است کسی بگوید که نابینایی را فقط برای کسی میتوان نفی کرد که دارای چشم باشد، زیرا در منطق، تقابل “عدم و ملکه” به این صورت است که نابینایی تنها برای کسی معنا دارد که قابلیت بینایی داشته باشد.
بلکه مقصود اصلی پیامبر (صلى الله عليه وسلم) نفی ربوبیت از دجال است، از طریق اثبات صفت نقص برای او که شایسته پروردگار نیست.
[روش تنزیه گرایانه در شرح عبارت حدیث] : کسی که از این زاویه به مسئله نگاه کند و بداند که نتیجه این قیاس هدف اصلی است، اصلاً دچار شائبه تشبیه و تجسیم نخواهد شد.
متن عربی مطلب:
في تدريس المنطق يعجبني استدلال رسول الله صلى الله عليه وسلم بالشكل الثاني من القياس
(إنه أعور، وإن ربكم ليس بأعور)
المقدمة الصغرى : الدجال أعور
المقدمة الكبرى : إن ربكم ليس بأعور
النتيجة: الدجال ليس ربكم
فمقصوده صلى الله عليه وسلم الأساس ليس هو نفي أن يكون الله أعورا حتى بقول القائل لا يمكن نفي العور إلا لصاحب الباصرة الجارحة، لتقابل العدم والملكة كما هو مقرر في محله.
بل مقصوده صلى الله عليه وسلم الأساس نفي الربوبية عن الدجال بإثبات صفة نقص له ليس من شأن الرب أن يتصف بها، من ينظر للأمر بهذه الطريقة وأن النتيجة هي المقصودة أساسا لا يخطر له خاطر التجسيم