تحلیل و تبصره سیاسی

جایگاه زنان در اندیشه‌ی طالبان

نویسنده: عبدالقادر فقیرزاده

اخیراً مولوی عبدالحکیم حقانی که هم‌اکنون سمت قاضی‌القضاتِ امارت اسلامی را برعهده دارد، کتابی به زبان عربی نوشته است زیر نامِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» که در برج رمضانِ سال 1442 هـ مصادف با 2022 میلادی توسط «مکتبة دارالعلوم الشرعیة» به چاپ رسیده است. کتاب مذکور حیثیّت مانیفیست سیاسی-دینی طالبان را دارد. آنچه بر اهمیّت این کتاب به عنوان دیدگاه و استراتیژی سیاسی طالبان صحه می‌گذارد، مقدمه‌یی است از جانبِ امیر امارت اسلامی افغانستان (هبة‌ الله آخندزاده) که نشان می‌دهد اثر پیشگفته طرفِ تأیید مرجعیّت و رهبری طالبان است. علاوه بر این، مقدمه‌ی برخی از چهره‌های دیگر طالبان بر این کتاب نیز، از مقبولیّت آن در نزد گروه طالبان خبر می‌دهد.

طالبان –چنانکه می‌دانیم- گروهی‌اند با سابقه‌ی دو دور حاکمیّت. حاکمیّت اول آنها کمابیش پنج سال (1996م – 2001 م) دوام کرد. طالبان طی این مدت، افزون بر خلقِ فضای رُعب و وحشت، درب مدارس و دانشگاه‌ها را بر روی دختران بستند و تقریباً نیمی از پیکره‌ی جامعه‌ی افغانستان را از نعمت سواد و دانش محروم ساختند. این عمل در لحظه‌یی از تاریخ انجام می‌شد که جهان به مسأله‌ی حقوق بشر و به‌ویژه زنان حسّاس بود و معاهدات و اعلامیه‌های جهانی نیز بر اصل حقِ کار و تحصیل زنان تأکید داشتند. شاید به‌دلیل چنان عمل‌کردهایی بود که کشورهای جهان و منطقه –جز دو سه کشور محدود- در دورِ اول نیز مانند دورِ دوم، از به رسمیّت شناختنِ آنها ابا ورزیدند. طالبان زنها را نه تنها از حق تحصیل، بلکه از حق کار نیز محروم کرده و مزید بر آن، «چادری» را به عنوان تنها شکل معتبر و مطلوبِ حجاب اسلامی بر آنها الزامی ساخته بودند. در پنج‌سال حاکمیّت آنها که وحید مژده آن را در کتاب «افغانستان و پنج‌سال سلطه‌ی طالبان» به‌خوبی توضیح داده است، طالبان زنان را عملاً به عنوان برده‌گانِ فاقد آزادی و اختیار، در خانه‌ها محبوس کرده بودند. شلّاق زدنِ زنان بی‌حجاب –البته حجاب به معنایی که خودِ آنها تعریف می‌کردند- بخش دیگری از کارنامه‌ی بی‌سابقه‌ی آنها در تاریخ شناخته می‌شود.

اینک که طالبان برای بار دوم -از 19-8-2021  مصادف با 28-5-1400 خورشیدی تا اکنون- زمام قدرت را در دست گرفته‌اند، به نظر می‌رسد تغییری در اصول فکری آنها رونما نگردیده است. اکنون که بیش از هشت‌ماه از حاکمیّت آنها می‌گذرد، هنوز دربِ مکاتبِ دخترانه مسدود است و زنان در هیچ رده‌ی بالایی نظام آنها حضور ندارند. اضافه بر این، فرمان‌های حجاب اجباری آنها، بازداشت، شکنجه و کشتنِ معترضان‌ اعم از: زنان و مردان، تداعی‌کننده‌ی کارنامه‌های طالبان در دورِ اول حاکمیّت‌ شان است. ظاهراً به نظر می‌رسد که اصول فکری طالبان کماکان پابرجاست و با توجه به شرایط و مناسبات منطقه‌یی و جهانی، صرفاً تکتیک آنها تا حدودی تفاوت کرده است.

روی این بیان، برای اینکه بدانیم چه ساختار فکری‌ای در پسِ عمل‌کردهای سخت و متصلّب طالبان وجود دارد و اصولاً رفتارهای آنان از چه سرچشمه‌هایی سیراب می‌شود، مراجعه به کتابِ «الإمارة الإسلامیة و نظامها» ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. در گذشته که سندِ معتبری در باب اصول فکری آنها وجود نداشت، امکانِ دسترسی به نظام آگاهی طالبان میسر نبود و اصولاً کسی به‌درستی نمی‌دانست منظومه‌ی معرفتیِ طالبان چیست و نگاه آنها به سیاست، حقوق زنان، مذهب، دین و غیره چگونه است(البته جز آنچه که از خلال پاره‌یی از اعلامیه‌ها و اظهارات رهبران‌شان برون داده می‌شد). اینک که کتابِ «الإمارة الإسلامیة و …» به عنوان استراتیژی مکتوب این گروه در دست‌رس ما قرار دارد، داوری در مورد بنیه‌های فکری طالبان آسان‌تر شده است. در این کتاب به موضوعات مختلفی چون: مصادر قانون‌گزاری اسلامی، استقلال، طریقه‌ی تغلّب، اصول سیاست، قضاء، اقتصاد و غیره پرداخته شده است که فعلاً موضوع بحث ما نیست.  مسأله‌ی ما واکاوی حقوق زنان در این کتاب متوسط‌الحجم است و برای این منظور، به قسمت‌هایی از آن نظر خواهیم انداخت.

در صفحه‌ی هشتادم کتاب مذکور ذیل عنوان «شروط الإمام و مواصفاته» و در بندِ سوم آن، یکی از اوصاف امامت را مرد بودن دانسته و در توضیح آن آمده است: «زیرا زنان به ماندن در خانه امر شده‌اند و اصل در مورد حالتِ آنها بر «ستر» است»(ص: 80). نویسنده سپس به حدیث «لن یفلح قوم ولو أمرهم إمراة» استناد می‌کند و به سخنی از ابوبکره متوسل می‌شود دایر بر اینکه، وقتی ام‌المومنین حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها شایسته‌ی تولی امور نباشد، زنان دیگر به صورتِ اولی چنان شایسته‌گی‌ای نخواهند داشت. به ادامه آمده است: «زیرا این کار (تولّی امور) متضمن اعمال خطیری است که سرشتِ زن تحمل آن را ندارد؛ زن چنانکه در حدیث صحیح تصریح شده است، ناقص عقل و دین است». (ص: 81) به ادامه می‌خوانیم: «بدان که خداوند جایگاه زن را محفوظ داشته و مکانش را در میان فرزندان، و در صیانت از آنها قرار داده است. زن ضعیف است و بنابراین نمی‌تواند از خودش دفع ضرر کند؛ چه رسد به اینکه در صورت امام شدن از دیگری دفع ضرر نماید. روی این بیان، اهل علم بر ناجایز بودنِ امامت زن اجماع کرده‌اند». سپس حقانی آثار مرتبه بر امامتِ زن را اعم از: اختلاط زن با مرد، خروج زن از خانه، قیمومیّت زن بر مردان و غیره یکان یکان برمی‌شمارد و با استناد به روایاتی از پیامبر اسلام، بر نادرستی آنها استدلال می‌ورزد.

حقانی ظاهراً به سوالات مقدّر در پیوند به رهبری زنان نیز عنایت دارد. یکی از پرسش‌ها اینست که، اگر زنان حق رهبری ندارند چگونه حضرت عایشه رضی‌الله‌عنها فرمان‌دهی جنگ را برعهده گرفت؟ آیا این کار ملازم اختلاط با مردان و ظاهر شدن در میادین عمومی نیست؟. حقانی مدعی است که ام‌المومنین اراده‌ی صلح داشت تا جنگ. او برای صلح برخاسته بود و از آنجایی که در هودج نشسته بود، کسی او را نمی‌دید(ص: 150). او با این ترفند که ام‌المومنین برای صلح به پا خاسته بود تا جنگ، ظاهراً این واقعیّت را که ام المومنین فرماندهی سپاه چندهزار نفری را برعهده داشت، نادیده می‌گیرد. این پرسش هنوز به قوّت خود باقی است که چگونه ام‌المومنین توانست سپاه چندین هزار نفری را رهبری نماید؟ آیا سخن‌رانی‌های حضرت عایشه به سپاهیان او نیز از پسِ پرده صورت می‌گرفت ویا اینکه مردم و سپاهیان او را می‌دیدند؟

حقانی با تفکیک میان حوزه‌های عمومی و حوزه‌ی خصوصی، کار زنان را تولد فرزند و سرپرستی اطفال می‌داند و مسئولیّت مردان را تأمین نفقه و اشتغال به کارهای بیرونی مانند: زراعت، صنعت، تجارت و وظایف حکومتی شباروزی تعریف می‌کند. او چنین تفکیکی را ملازم نظام ربانی می‌‌خواند و آنچه را امروزه به نام تعلیم، فرهنگ و حقوق زنان شایع شده است، در حقیقت نقضِ نظام ربانی با نظام جهل و کفر می‌داند(ص: 151-152). واکنش وی  در برابر نظام‌هایی که در آن زن‌ها نیز می‌توانند بیرون از منزل کار کنند و به مشاغل بیرونی بپردازند، یادآور تفکیکی است که دهه‌ها پیش سیدقطب در باب جامعه‌ی اسلامی و جامعه‌ی جاهلی اظهار نموده بود. حقانی با استناد به سخنی از زیلعی و روایتی از حضرت عایشه (‌رضی‌الله‌عنها)، نه تنها اشتغال به سیاست، بلکه رفتنِ زنها به مساجد را نیز ممنوع می‌شمارد (ص: 153). وی در صفحه‌ی یکصدو پنجاه و پنجم، از برتری مردان بر زنان سخن می‌راند و به این منظور، به آیه‌ی سی‌وچهارم سوره‌ی نساء که در آن از «قیمومیّت مردان بر زنان » سخن رفته است، استناد می‌جوید. از دید او، وجه برتری مردان بر زنان از دو ناحیه است: 1) علم و 2) قدرت. در اینکه مردان از نظر توانایی فیزیکی بر زنان برتری دارند تردیدی نیست؛ امّا آیا برتری فیزیکی به عنوان یک موهبتِ الهی –نه یک دستاورد کسبی- به تنهایی می‌تواند امتیاز به شمار آید؟. افزون بر این، برتری علمی مردان در نگاه حقانی اشاره بر همان «ناقص العقل بودنِ» زنان است؛ نکته‌یی که باز هم این سوال را فراپیش می‌نهد که زنان در نقصان عقل خویش چه تقصیری دارند و مردان در کامل بودنِ عقل خود چه دخالتی؟.

حقانی ظاهراً از میان همه‌ی ازواج مطهّرات، سودة بنت زمعة را به عنوان الگوی مجسم زنان تعریف می‌کند، کسی که به نقلِ نویسنده از صاحب روح البیان، هرگز از حجره‌ی خویش، نه برای نماز و نه برای حج و عمره، بیرون نیامد تا آنکه جنازه‌اش را از آنجا بیرون کردند. او شرایط تعلیم زنان را در صفحه‌ی دوصدو پنجاه و چهار اثر خویش تعریف می‌کند که به مقتضای آن تعلیم زنان اصولاً بلااشکال است، اما ترجیحاً باید در خانه درس بخوانند. اگر چنانکه زنان ناگزیر باشند بیرون از خانه بروند، باید معلم‌شان زن باشد. اگر این کار میسر نباشد، بایستی میان دانشجویان زن و معلم آنها پرده افراز شود. او زنان را از فراگیری علومی چون: کیمیا و هندسه بی‌نیاز می‌شمارد (ص: 262). حقانی در بحث از حرمت اختلاط، به بیتِ زیر نیز اشاره می‌کند:

ز بیگانه‌گانِ چشم زن کور باد

چو بیرون شد از خانه در گور باد

نتیجه‌گیری

‌به نظر می‌رسد فهم طالبان از حقوق زن، از چارچوب فقه سنّتی فراتر نمی‌رود. مداقه در منابعِ کتاب نشان می‌دهد حقانی به هیچ اثرِ علمی معاصر استناد نکرده است. این رویکرد با توجه به نظام فکری طالبان که در آن تنها متقدمین عالم دانسته می‌شوند، غرابتی ندارد. اتکا بر نظریات عالمان و فقیهان متقدم از یکسو نشان از رویکردِ گذشته‌گرای طالبان دارد و از سویی نیز، ناآگاهی آنها را از ضروریّات و اقتضائات دنیای جدید به نمایش می‌گذارد. طالبان در فقه سنتی نیز، صرفاً آنچه را به مذاقِ شان خوشایند است، برمی‌گزینند و آنچه را با اصول فکری آنها سازگاری ندارد، فرومی‌نهند. از اینجاست که فی المثل از اصل قریشی بودنِ حاکم کم‌توجه می‌گذرند و روایتی را که در آن پیامبر اسلام با حضرت عایشه (رض) مسابقه‌ی دوش انجام می‌پرداخت، از نظر به‌دور می‌دارند. زیرا اصل قریشی بودن مشروعیّت دینی امیرالمومنین را به چالش می‌کشد و استناد به روایت‌هایی چون: مسابقه‌ی دوش  پیامبر با حضرت عایشه (رض) و غیره، رویکرد آنها در قبال زنان را نادرست نشان می‌دهد. گذشته از این، نحوه‌ی زیست قبیله‌یی طالبان نقش نامریی و قابل ملاحظه‌یی در نگرش آنها به مسأله‌ی حقوق زنان دارد. استناد حقانی به بیتِ «ز بیگانه‌گان چشم زن دور کور باد…» بیش از آنکه از اسلام مایه گرفته باشد، از تفکّر ساده و قبیله‌یی او نبعان کرده است.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا