تجاوز ارتش سرخ بر افغانستان؛ سبب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
نویسنده: ابن مبارک
قال الله تعالي:﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾ [الشعراء: 227]
«آنها که ستم کردند به زودی میدانند که بازگشت شان به کجاست»
انقلاب سوسیالیستی مارکسیزم لنینیزم از سوی بلشویکها در سال 1917 به رهبری ولادیمیر لنین امپراتوری روسیه را سرنگون کرد و جمهوری شوروی روسیه را جاگزین آن ساخت. پس از جنگهای داخلی توانستند در سال 1922 با اتحاد چند کشور، اتحاد جماهیر شوروی را بنیاد نهادند. این حکومت جنگ جهانی دوم را پیروزمند پشت سر گذاشت و به زودی و در خلال چندسال به یکی از ابرقدرتها مبدل شد. کشورهای همجوار مختلفی را یکی پی دیگری اشغال کرد و کشور بزرگ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به حیث بزرگترین امپراتوری دنیا شکل گرفت. برخی کشورها بعد از جاریشدن رودبار خون اشغال شد و به منظومه اتحاد جماهیر شوروی ملحق گردید.
افزون بر اتحاد کشورهایی که اتحاد جماهیر شوروی را ساختند، در جریان چندسال محدود پانزده کشور را با زور، تهدید، جنگ و کشتار اشغال نموده و جزو کشورشان ساختند. این کشورها: مولداوی، استونی، لتونی، لیتوانی، اوکراین، گرجستان، آذربایجان، ارمنستان، ترکمنستان، قزاقستان، قرغیزستان، گرجستان، ازبکستان، تاجکستان و برخی کشورهای دیگری بودند. دومین کشوری بود که موفق به ساختن بم اتم گردید و در خلال چند سال کوتاه، اتحاد جماهیر شوروی به دومین ابرقدرت دنیا تبدیل شده و عضویت دایمی شورای امنیت را به دست آورد.
نظام تک حزبی، یعنی حزب کمونست شوروی بر کشور حکومت میکرد و به هیچ سازمان و گروه دیگری اجازه تأسیس و فعالیت داده نشد. حزب کمونست؛ پهناورترین کشور دنیا را مدیریت میکرد. پهنای آن: اروپای شرقی، اروپای شمالی، تمامی آسیای شمالی و مرکزی بود. باوجود شعارهای ظاهراً براق و سازنده، سیاست عملی حزب کمونست، نابودی خشن، خونین و قهرآمیز مخالفین نظام به نام ضد انقلاب بود و بزرگترین و پهناورترین کشور دنیا بر سر جمجمههای هزاران انسان بیگناه و مظلوم پایه گذاری شد.
از ولادیمیرلنین تا میخائیل گورباچف، یا از زمان شکلگیری تا فروپاشی نظام کمونستی، هشت رئیس جمهور در عالیترین مقام رهبری حزب و رهبری دولت تکیه زدند. عمر حکومت کمونستی تقریبا معادل عمر متوسط یک انسان عادی یعنی 69 سال ادامه یافت و در 21 دسامبر 1991 طومار حاکمیتش درهم پیچید و فدراسیون روسیه به عنوان وارث حقوقی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به جهان معرفی شد.
یک قدم دورترک از حوادث شوروی، در کشور ما، حزب خلق و پرچم که ساخته، پرداخته و پروردۀ دست استخبارات روسها بودند، روز هفت ثور 1357 در نتیجۀ یک کودتای نه چندان خونین، محمد داوود رئیس جمهور کشور را با همه اعضای خانوادهاش کشتند، به سلسله آل یحیی نقطه پایان گذاشتند و پیروزی حکومت انقلابی! و نوین جمهوری دموکراتیک افغانستان را اعلام کردند. با پیروزی حزب خلق و پرچم وابستگی فکری، سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور به روسها به صورت عملی مسجل شد و کشور به شکل اعلان ناشده جزو منظومه اتحاد جماهیر شوروی گردید.
حزب دموکراتیک، با عقدههای سرکوفته در برابر مردم مسلمان، دستگیری، قتل، کشتار، ارعاب، شکنجه و زندان همه اقشار مردم کشور از قبیل علما، استادان، متنفذان، محصلان، متعلمین مکاتب، طلاب مدارس، تاجر، کارگر، نانوا، کسبهکار و همه لایههای جامعه را آغاز کردند. وحشت، دهشت، جاسوسی و بیاعتمادی سراسر کشور را فراگرفت. مردم دسته دسته به قتلگاهها برده شد و موج موج از کشور فرار کردند و همه کشور را به زندانی بزرگ و جهنمی سوزان برای مردم ساختند.
همزمان با پیروزی کمونستها، نهضت اسلامی افغانستان جهاد در برابر حکومت مزدور خلق و پرچم را با سلاح دستداشته شان در سراسر کشور آغاز کردند، مردم نیز دعوت مجاهدین را لبیک گفته و دامنه مخالفت، مبارزه و جهاد علیه کمونستها روز به روز توسعه مییافت. منسوبین و افسران ارتش و پولیس جز شمار اندکی از کمونستها، همه مسلمان بودند که از جنگ با مجاهدین ابا داشته و در شرایط مختلف به همکاری نیز میپرداختند.
حکومت دیموکراتیک باوجود حضور سنگین مشاورین نظامی و امنیتی شوروی در صفوف نظامی و استخباراتی، توان ایستادگی در برابر مجاهدین را از دست داده بود و مخالفت مردم نسبت به دولت را نیز مشاهده میکرد. قطعات و دستههای نظامی در ولایات یکی پی دیگری به مجاهدین تسلیم میشد. بنابراین دولت دستنشانده کابل، مخالفت مردم در برابر دولت و استقبال از مجاهدین را وضعیتی غیرقابل پیش بینی و خارج از کنترول یافت، لذا رسما از دولت شوروی تقاضای ارسال قوای نظامی به افغانستان کرد تا وضعیت کشور بیشتر از این در مخالفت با دولت کمونستها جلو نرود.
در زمان برژنیف رهبر آهنین شوروی،ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی و بلاک سوسیالیستی زیر نام کمک انترناسیولستی با دستاویز درخواست ارسال قوای نظامی از سوی دولت حاکم افغانستان، در شش جدی 1358 خورشیدی با حرکتی یکباره و منظم از زمین و فضا وارد افغانستان شد و در خلال دو روز در تمامی نقاط استراتیژیک کشور وجود و حضورشان را تثبیت کردند. قبل از آن کامندوهای ارتش سرخ، حفیظ الله امین رئیس جمهور دست نشاندهشان را به اتهام جاسوس سازمان سیاه در قصر تپه تاج بیگ با یک عملیات ویژه، کوتاه و سریع به رگبار بسته و به قتل رساندند. ایشان را به سرنوشت سایر مزدوران بیگانه نایل ساختند. ببرک کارمل که در شوروی در تبعید به سر میبرد، از طریق امواج رادیوی ازبکستان «مرحله نوین و تکاملی انقلاب ثور» را اعلان نموده خود را رهبر کمیته مرکزی حزب دیموکراتیک و رئیس جمهور کشور معرفی کرد. بدین گونه چرخه اشغال کشور با بیش از 120000 سرباز تا دندان مسلح ارتش سرخ کشور شوراها تکمیل شد.
لشکرکشی شوروی به افغانستان، به استثنای بلوک سوسیالیستی، از سوی کلیه کشورها تجاوز و اشغال به این کشور خوانده شده و مخالفت خودشان را در برابر آن اعلام داشتند. اما ارتش سرخ سرمست قدرت خویش بود و گوش حزب کمونست شوروی به هیچ صدایی بدهکار نبود.
ارتش سرخ، خشنتر و خونریزتر از خلقیها و پرچمیها در برابر مردم اعلان جنگ سر داد، از فردای اشغال کشور، لشکرکشیشان به ولایات مختلف عیله مجاهدین آغاز شد که جز تباهی، ویرانی، قتل و کشتار چیزی در پی نداشت.
در جریان حضور ارتش سرخ همه پکت وارسا شرکت کرد، بیش از یک و نیم ملیون عسکر از ملیتهای مختلف شامل اتحاد جماهیر شوروی به صورت دورهای در جنگ افغانستان اشتراک کرد. کشورهای غربی و اسلامی و تقریبا همه دنیای غیر پکت وارسا به حمایت از مجاهدین پرداختند. همه مردم افغانستان علیه روسها و حکومت دستنشاندهشان بسیج شدند، همه روزه صفوف مجاهدین بیشتر، منظمتر و مقاومتر میشد. توسعه روز افزون جبهات جهاد برای ارتش روس نگران کننده بود.
در جریان تقریبا نه سال حضور ارتش سرخ در کشور، جز شهرهای بزرگ، بیش از دوسوم افغانستان ویران شد. دو ملیون انسان به کام مرگ رفت، شمار شهدا از حساب بیرون رفت. زندان پلچرخی مملو از مجاهدین و مخالفین ارتش اشغالگر بود. چند ملیون نفر به کشورهای ایران، پاکستان و سایر کشورها مهاجر شدند. بیشترین تعداد مهاجران دنیا را مهاجران افغانستان رقم زد.
روسها در چندین جبهه به مشکلات بزرگی مواجه شدند. اختلافات داخلی حزب خلق و پرچم که تا سقوطشان حلناشده باقی ماند. همه کشور برای روسها به جبهات جهاد یا دشمن مبدل شده بود. اقتصاد شوروی شدیدا به سوی ورشکستگی پیش میرفت تا جایی که گورباچف آخرین رهبر شوروی افغانستان را زخم خونچکان خوانده که تقریبا هفتاد ملیارد دالر را خرج جنگ کرده است. پانزده هزار عسکر و افسر روسی کشته شد. و هزاران زخمی و معلول نیز به جامعه شوروی تقدیم کرد، و مخالفتهای ناسیونالستها و خانوادههای کشتگان جنگ افغانستان نیز به مشکلات اجتماعی شوروی افزوده بود. در هنگام تجاوز شوروی به افغانستان کسر بودجه اتحادجماهیر شوروی صفر بود، اما در آخرین سال خروج روسها کسر بودجه این کشور از دوصد ملیارد دلار امریکایی بیشتر شده بود که برای کشور پهناوری چون کشور شوراها غیر قابل تحمل بود.
هیبت ارتش شکست ناپذیر شوروی به زمین خورد، ارتش سرخ آن تصویر فاتح جنگ دوم جهانی را که در اذهان دنیا ترسیم کرده بود، مخدوش شد. اولین و بزرگترین ارتش دنیا در کوهساران شامخ کشور فقیر و ناتوان افغانستان زمینگیر شد، حتی با راهاندازی نه حمله برنامهریزی شده ارتش سرخ و ارتش دولت افغانستان از زمین و هوا موفق به تسخیر دره پنجشیر نشد.
صدای شکستن استخوان امپراتوری آهنین اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در برابر ملتی پابرهنه و ناتوان اما مسلمان از دور و نزدیک شنیده میشد که آثار آن نیز در دنیا آرام آرام نمایان گردید. دیوار برلین فروریخت و دو آلمان را به کشور متحدی در نقشه جهان به ظهور رسانید. صدای آزادی خواهی در کشورهای منظومه شوروی به گوشها رسید.
روسها ناگزیر به توافقنامه ژنوا تن دادند که با اشتراک نمایندگان اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده امریکا، جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری افغانستان در 14 اپریل 1988 امضا شد و این توافقنامه چارچوبی برای خروج نیروهای شوروی فراهم کرد. و سربازان شوروی در 15 فبروری 1989 از افغانستان خارج شدند. و حکومت دستنشاندهشان را در کابل بدون حمایت و پشتیبانی با یک سرزمین سراسر ویران و چند ملیون مهاجر و ملیونها بیوه و یتیم و معلول رها کردند.
در دوران اشغال افغانستان، در شوروی چهار رهبر یکی پی دیگری بالترتیب زمام اتحاد جماهیر شوروی را به عهده گرفتند. لیونید برژنف، یوری اندروپوف، چرنینکو و گورباچف. در 8 دسامبر1991 روسای جمهور روسیه شوروی، اوکراین شوروی و بلاروس گردهم آمدند و معاهدهای را امضا کردند که به اساس آن کشورهای همسو ایجاد شد و فدراسیون روسیه جانشین و وارث حقوقی اتحاد شوروی باقی ماند.
گورباچف که با عرضه برخی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشور شوراها به مخالفتهای شدیدی روبه رو شده بود و زمینههای فروپاشی را فراهم ساخته بود، در 25 دسامبر 1991 بعد از شش سال رهبری شوروی استعفا داد و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بعد از 69 سال منحل اعلام شد و در نخستین روز سال 1992 با تصویب پارلمان، پهناورترین کشور دنیا، دارای ارتش درجه اول دنیا و حکومت تک حزبی و استعمارگر فروپاشید و 15 کشور جدید در نقشه جهان پا به منصه وجود گذاشت. و دنیا از شرارت، قتل، کشتار و تجاوز یک حزب، حکومت و نظام بیخدا و ستم پیشه رهایی یافت.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کنار سایر عواملی که داشت، اشغال افغانستان و جهاد مردم مسلمان کشور در برابر اشغال شوروی پای این خرس قطبی را در دام افغانستان گرفتار کرد که یکی از عمده ترین عوامل فروپاشی امپراتوری کمونیزم بود. افزون بر آن، مبارزه مجاهدان، خون شهیدان، آه و ناله یتیمان و دعای ملیون ها انسان نیز تاثیر گذار بود.
به یاد دارم هنگامی که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از رسانههای جهان به عنوان بزرگترین رویداد قرن اعلان شد، با چشم سر مشاهده میکردیم که این قول آفریدگار عالم چگونه محقق شد که همواره آن را با جان و دل می شنیدیم و می خواندیم: ﴿وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾.
يكی از عجایب تاریخ افغانستان این است که اتحاد جماهیر شوروی ملیاردها دالر را در این کشور هزینه کرد، و چند سال بعدتر، ایالات متحده امریکا ثروتمندترین کشور دنیا صدها ملیارد دالر را در این کشور به مصرف رسانید. تا صدای امریکا نیز بلند شد و اعلان کردند که دیگر نمیتوانیم هزینه گزاف جنگ افغانستان را بپردازیم. اما تا هنوز زیر ساختی در این کشور وجود ندارد؛ برق ندارد، آب آشامیدنی ندارد، گاز ندارد،جادههای معیاری ندارد، دانشگاه معیاری ندارد، تعلیم و تربیه معیاری ندارد، اقتصاد ندارد، فقر در سراسر کشور بیدادمیکند، هفتاد درصد جمعیت کشور بیسواد است، شمار کودکان کارگر خیابانی، معلولان، معتادان تقریبا پانزده درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهد. حالا این سوال سر بلند میکند: این همه پول و سرمایه به کجا رفت؟! چه کسی مسئول پاسخدهی به این پرسش است؟ گره مشکل در کجاست؟
در اخیر به همه مجاهدان و شهدای مردم افغانستان بویژه شهدای گمنام درود و حرمت نثار میکنم.