سیاسی و اجتماعی
به پیشواز از سالروز شهادت استاد شهید اندیشه سیاسی استاد ربانی«ره»
نویسنده: دکتور عبدالحفیظ منصور

استاد برهان الدین ربانی(1316-1390هـ خ) در میان رهبران سیاسی افغانستان تنها کسیاست، که در پهلوی رهبری جمعیت اسلامی افغانستان، از صلاحیت نظریهپردازی نیز برخوردار بود. او دارای اندیشهی سیاسی مشخص و قلمی توانا بود و آنهایی که خواسته باشند از توانایی قلم ایشان آگاهی یابند، رجوع به رسالههای، «چه نوع مبارزه؟» «استقلالیت انقلاب»، «آموختنیهایی در مسیر انقلاب اسلامی»، ترجمه پارهی اول تفسیر درسایههای قرآن، میتواند، به قناعتشان بپردازد. حیات سیاسی استاد ربانی از معلمی آغاز، به رهبری یک سازمان جهادی میرسد، ریاست جمهوری را در پی دارد، در فرجام به ریاست شورای عالی صلح خاتمه مییابد، این زندگی رنگین و پرمسوولیت به ایشان این فرصت را داد، تا در مواردی که میسر بود اندیشههای خود را در عمل پیاده نماید و جای ابهام باقی نگذارد.
استاد ربانی با پیروی از تعلیمات اخوان المسلمین میان دیانت و سیاست تفاوتی قائل نبود و سیاست ورزی را عین عبادت میخواند(بی نا، بی تا:۲۲) و از مبارزه سیاسی به «دعوت اسلامی» تعبیر می کرد. از نظر او، واقعیت های سیاسی و اجتماعی شکل مبارزه را معین میکند؛ یعنی این دعوت گاهی به صورت حکمت و موعظه و زمانی هم با خشم و توسل به سلاح پیش برده میشود. البته ترجیح وی، مبارزه مسالمت آمیز بود و رفتن به میدان رزم را از روی ناگزیری می خواست. (نک: چه نوع مبارزه؟)
برای اثبات این مساله که استاد ربانی شهید، صلح را نسبت به جنگ ترجیح می داد، از خود سه اقدام جسورانه به یادگار گذاشته است. درنخستین اقدام پس از آن که مجبور به مهاجرت در سال 1353 گردید، سعی تمام کرد تا از برخورد مسلحانه پیشگیری بعمل آید، نامه هایی عنوانی محمد داوود خان رئیس جمهور وقت فرستاد، از اشخاصی برای وساطت و میانجیگری دعوت بعمل آورد، تا میان دولت و اعضای جمعیت اسلامی افغانستان که در پاکستان به سر میبردند، پا درمیانی کنند، نگذارند این اختلاف به خصومت و خونریزی منجر شود، اما تلاش های ایشان به ثمر ننشست. در مرحلهی حساس دیگر، که بسیاری از تنظیمهای جهادی افغانستان که از پیروزی فاتحانه در برابر رژیم دکتر نجیبالله سخن می گفتند، استاد ربانی خطرات براندازی یک نظام را پیشبینی میکرد، به منظور کاهش زیانهای این تحول باری نجم الدین اربکان رهبر حزب رفاه را به مسکو فرستاد، و بار دیگر دکتر محمود مصطفی طحان مسوول جوانان اخوان المسلمین را به کابل اعزام داشت، تا با مقامات کابل رژیم گفتوگو نماید، و راههای تغییر سیاسی مسالمت آميز را ارزیابی نمایند و در سومین مرحله استاد ربانی نام خود را به عنوان تنها رئیس جمهوری در تاریخ کشور ثبت کرد، که قدرت را به صورت مسالمت آمیز تحویل داده و پس از چند سال به منظور تامین صلح و ثبات در کشور، ریاست شورای عالی صلح را پذیرفت و سر انجام در همین راه به شهادت رسید.
از دید استاد ربانی، جنگ و صلح از «عدل»و «قانون» مشروعیت کسب میکند. بر همین اساس، او در برابر تجاوز شوروی، سرسختانه ایستاد؛ چون آن تجاوز را هم مخالف عدالت میدانست و هم مخالف قانون، از دولت اسلامی افغانستان هم مسلحانه دفاع کرد؛ زیرا شرع و قانون این دفاع را به باور وی لازم ساخته بود. باری هم برای تامین صلح افغانستان کمر همت بست.
وی جهان اسلام را پیکری واحد می دانست در همین حال دولتهای ملی به عنوان یک واقعیت به رسمیت میشناخت و اطاعت از مقررات میان کشورها را جایز و حتی واجب میدانست. از دید ایشان باور به اتحاد و یکپارچگی مسلمانان از یکسو و احترام به منافع ملی در تضاد قرار نداشته، بلکه قابل جمع بوده میتواند، زیرا همسویی در مسایل کلان میان مسلمانها مانع از آن نمیشود، که کشورهای اسلامی از یک سلسله منافعشان پاسداری و حراست کنند. از سوی دیگر، وطن دوستی را از وجایب دینی میشمرد و معتقد بود: «اگر از نظر دیگران، وطن دوستی یک امر عاطفی باشد، برای ما در نهضت اسلامی و برای عموم مسلمانان، وطن دوستی یک حکم و امر دینی است».(ربانی،۱۳۹۵:۱۲۷)
استاد ربانی در مبارزه به واقعگرایی تمایل داشت؛ شعارهای غیر معقول سر نمیداد و مبارزه برای مبارزه را نمیپذیرفت. از دید او مبارز، هنرمندی نیست که برای جلب تماشاچیان وارد عمل شود، بلکه هر گام یک مبارز باید به نتیجهی مفیدی منتهی شود. از همین رو، مبارزان را از برخورد قاطع با دیدگاههای عوام هشدار میداد. برای اثبات واقعبینی استاد ربانی نمونههای متعددی وجود دارد که با یادآوری چند مورد آن در این جا اکتفا میکنیم؛
1. استاد ربانی بدین باور بود که طاهر بدخشی و عبدالمجید کلکانی اتیست نبودند، آن ها از بیداد و ستم زمانه به ستوه آمده بودند و برای تامین عدالت اجتماعی به مبارزه پرداختند و از جریان چپ الگو برداری کردند وی (به نویسنده ) گفت، در همان آغاز به آن ها گفته شد، بستر اجتماعی و فرهنگ مسلط در جامعه آمادهی پذیریش شیوههای نوین نیست، اگر در پیعدالت هستید، اسلام بهتر از همه میتواند ما را به هدف برساند. پیروی از افکار نا شناخته و بیرون از دین باعث میشود تا هم پیام شما را ناشنیده ماند و هم شخصیتتان را ضایع میسازد، که در عمل ثابت گردید.
2. در سالهای آغازین جهاد شماری از سران تنظیم های جهادی، راه انتخاب و گزینش را در میان مردم ناراضی در برابر رژیم کابل و حضور قوای شوروی در پیش گرفتند. استاد ربانی با درک و تحلیل خاص از وضعیت کشور گفت، این زمان، زمان «نفیر عام» است و باید همهی کسانی که آمادهی پیکار در برابر قوای شوروی هستند، باید تنظیم و مسلح شوند. این امر به زودی مورد تایید همه احزاب جهادی قرار گرفت.
3. استاد ربانی در طول مدت رهبری خود دست به برگزاری کنگرهی جمعیت اسلامی نزد، باورش این بود که در همین وضعیت از روشنفکران و تحصیل یافته های عضو جمعیت در جا های مناسب کار گرفته شود و در راس یک سلسله تصمیم گیریها قرار دارند، در حالی که از رهگذر مردمی به تناسب فرماندهان از نفوذ و اعتبار ناچیزی در میان مردم برخوردار هستند، بنابر این در صورت برگزاری کنگره فرماندهان بیشترین مناصب حزبی را کسب میکنند و در نتیجه جمعیت اسلامی تحصیل یافتهها و روشنفکران خود را از دست می دهد.
4. در 1374 هـ خ مجلس هرات منعقد شد، نظر و مشورت شماری زیادی از بلند پایه های جمعیت اسلامی از جمله احمد شاه مسعود براین بود که استاد ربانی قدرت را به آن شورا تحویل دهد. تا زمینه تشکیل حکومت جدید فراهم آید و آن حکومت بتواند، قناعت کشورهای دور و نزدیک را حاصل بدارد و در نتیجه دولت از تنگنای سیاسی – نظامی بیرون آید. هرچند استاد ربانی در کابل با این نظر موافق بود، اما زمانی که به هرات رفت، روی مساله غور بیشتر بعمل آورد، و از تحویل دهی قدرت اجتناب ورزید. زمانی که مقاومت اول در برابر طالبان آغاز یافت، به تکرار احمد شاه مسعود می گفت، اگر استاد ربانی در مسند ریاست جمهوری نمیبود و قدرت به کسی دیگر تسلیم داده می شد، در وضعیت کنونی دست و پای ما بسته بود و خودبخود زمینهی سرکوب مقاومت فراهم میگردید. این تصمیم نیز گوشه دیگری از واقعبینی استاد ربانی را بازتاب می دهد.
وی در دوران جهاد و هم پس از آن، رهبری جمعیت اسلامی افغانستان را بردوش داشت، اما در رهبری خویش تا حدی همه اقشار جامعه را در نظر داشت و به عنوان رهبری ملی عمل میکرد و فعالیتهای او در چارچوب تشکیلات جمعیت اسلامی محدود نماند. با غوغاسالاری میانهی خوبی نداشت، اما در تصمیمگیریهای سیاسی خود با شجاعت عمل می کرد به گونه ای که در دوران جهاد در تامین روابط دوستانه با کشور های مختلف با جرئت عمل کرد. هیچگاه به جانب داری از ایران، عربستان را فراموش نکرد و برای رضایت ایران، ملاقات با ریگان را رد ننمود.
رعایت موازین حقوق بشر به شمول آزادی بیان از باورهای استاد ربانی بود؛ چه او هم در درون جمعیت اسلامی، آزادی بیان را به رسمیت می شناخت و هم در عهد زمامداریاش هیچکس را به جرم انتقاد به زندان نیافکند، اما پیوسته، شرط رعایت ارزشهای اخلاقی و منافع ملی را به رسانهها گوشزد میکرد. در خواست مکرر طالبان را در باره طرد زنان از ادارههای دولتی نپذیرفت و آن را خلاف عدالت انسانی و احکام اسلامی خواند (ربانی،۱۳۹۵:۲۶) او جهاد مسلحانه را گونهای از دعوت اسلامی میدانست که برای رهایی انسانهای در بند صورت میگیرد، نه انتقامکشی، به همین دید پس از پیروزی جهاد در رأس شورای قیادی مجاهدین عفو عمومی اعلان کرد و هیچ یک از اعضای حزب دموکراتیک خلق را به مجازات نکشید. او با اشتراک در انتخابات عمومی و رفتن به شورای ملی افغانستان، جای این پرسش را نگذاشت که آیا استاد ربانی با انتخابات عمومی و حضور زنان در انتخابات موافق بود یا خیر؛ زیرا ایشان با اشتراک عملیشان، پاسخ روشن و قاطع ارائه کردهاست. از دید استاد برهان الدین ربانی در یک نظام اسلامی شورا محور دولت را تشکیل میدهد زیرا در آن جاست که قوانین وضع میگردد و جامعه بر اساس آن اداره و مدیریت میشود، تعبیری که استاد ربانی از اولوا الامر داشت، شامل رئیس جمهور و نخست وزیر نمیگردد، بلکه چون بصورت جمع آمده، محل مناسب آن نهاد قانون گذاری است، که در آن بصورت جمعی نخبههای یک ملت تصمیم اتخاذ میدارند. تفکیک قوا را ضروری میدانست و نظام پارلمانی را برای افغانستان مفید میخواند. از نظر وی ورود نیروهای امریکایی به افغانستان مجوز جهانی داشت، ولی در باره «ادامه حضور آن ها باید» چاره اندیشی شود.(همان:۱۴۰) با استناد به صحبتهای مکرر استاد نویسنده معتقد است که مراد از «چاره اندیشی» قانونمند ساختن حضور نیروهای خارجی در افغانستان میباشد.
استاد ربانی برای تسلیم دهی قدرت سیاسی آن گونه که چند باری تصریح کرد، آمادگی کامل داشت ، اما معتقد بود که فیصلهی نهایی در مورد افغانستان در درون کشور صورت گیرد، نه در خارج؛ زیرا این کار را هم به سرفرازی کشور مفید میدانست و هم به مقاومت مردم افغانستان در برابر طالبان مشروعیت می بخشید. با وجود این ملاحظه روابط خود را با حکومت بر آمده از دل موافقت نامهی بن حسنه نگهداشت، به گونهی که در نخستین دور انتخابات ریاست جمهوری احمد ضیا مسعود را به عنوان معاون حامد کرزی معرفی داشت و از آن حمایت بعمل آورد و در دو نوبت بعدی از نامزدی دکتر عبدالله پشتیبانی بعملآورد که این اقدامات بصورت واضح نشان دهندهی آن است که استاد ربانی با وجود یک سلسله ملاحظات از روند کلی حمایت میکرد. باری هم در برابر این پرسش که جرا ایشان با دولت مقاطعه نمیکند. و یکسره به مخالفت نمیپردازد؟ گفت: افغانستان متعلق به جهان سوم و کشورهای عقب افتاده است. در این گونه کشورها دولتها همه کاره اند، این جا شرکتهای بزرگ اقتصادی و نهادهای مدنی قدرتمند وجود ندارد که اگر از حکومت کنار رفتی در گوشهی مصئون زندگی کنی، بیرون ماندن از دایرهی حکومت آسیب های زیاد سیاسی ، امنیتی و اقتصادی را به همراه دارد که در وضعیت کنونی به صلاح مردم و حزب ما نیست.
استادربانی باورداشت که افراطگرایی دینی در اسلام پایه و اساسی ندارد. وی طالبان و القاعده را پروژهای خارجی میشمرد که برای بدنام سازی اسلام و مسلمانان طرح شده است.
استادربانی پس از کنار رفتن از پست ریاست جمهوری، جبهه اپوزیسیون را بنا نهاد و از اپوزیسیون به عنوان «نظارت ملی» تعبیر میکرد. او در این کار میان منافع حکومت و منافع ملی فرق نهاد؛ بدین گونه که با وجود اختلاف نظر با حکومت، در مسائل کلان ملی، مشورت با سران دولت را ادامه داد. بارزترین نمونه آن، قبول ریاست شورای عالی صلح بود که از نظر او، تأمین صلح و امنیت در کشور وظیفهای فراحکومتی است.
منابع
– ربانی، برهان الدین(۱۳۹۳)، استقلالیت انقلاب، کابل: مرکز تدوین آثار رهبر شهید، چاپ دوم.
– ربانی، برهان الدین(۱۳۹۴)، یادی از دو شهید،کابل: مرکز تدوین آثار رهبر شهید چاپ دوم.
– ربانی،برهان الدین(۱۳۹۵)، آموختنی هایی در مسیر انقلاب، کابل: مرکز تدوین آثار رهبر شهید، چاپ پنجم.
– ربانی، برهان الدین(۱۳۹۵)،چه نوع مبارزه؟، کابل:مرکز تدوین آثار رهبر شهید، چاث چهارم.
– ربانی، برهان الدین(۱۳۹۵)،کاروان حرم، کابل: مرکز تدوین آثار رهبر شهید، چاپ اول.