مقالات

«بدویت و علم»

مولوی کمال‌الدین حامد

IMG 20240831 124935 1
ندامحمد ندیم گفت؛ حتی پرسش در مورد حق تعلیم زنان ممنوع است وشریعت و فقه حنفی همان است که کسب علم برای زن را منع نموده است. ذبیح الله مجاهد نیز اعتراض بر چنین برداشتی را از جانب یک مسلمان موجب زوال ایمان آن مسلمان دانست. نتیجه این که در نگاه ندیم و ذبیح الله مجاهد، هرمسلمانی که فکرکند کسب علم برای زنان روا است، ایمان خود را از دست می‌دهد و کافر می‌شود. جالب این است که در تاریخ اسلام بارها شبیه این گونه برداشت‌ها وجود داشته است؛ آنجا که گفته بودند هرکه باور کند که علی و معاویه مسلمان‌اند، کافر می گردد.
این گونه سخنان واکنش‌های زیادی را در پی داشت و یکی از علمای دینی یک مدرسه‌ی دینی در هرات آماده‌ی مناظره با ندامحمد ندیم گردید که خدا کند محکوم به جرم طلب علم نگردد ومناظره‌ای درکار نخواهد بود. دیگران نیز در مجموع چنین برداشتی را رد کردند. با توجه به این گونه قرائت از شریعت و فقه حنفی، چند نکته را باید یادآور شد:
1. «حق کسب علم» از همان آغاز بشریت مورد اتفاق بوده و ادیان و نظام‌های حقوقی – سیاسی گاهی این حق را به یک وجیبه ارتقا داده‌اند و گاهی هم مسکوت گذاشته‌اند و از این میان، اسلام به صراحت بر واجب بودن آن حق (کسب دانش) تأکید کرده است.
2. برداشت ندیم و ذبیح الله مجاهد وهمفکران، قبل از این که فقهی و یا سیاسی باشد، بدوی و سطحی است. برداشت بدوی از یک متن یا یک مکتب حقوقی و فقهی قبل از بحث، حکم خود را با خود حمل می‌کند و به صورت حس «غیرت بدوی» ظاهر می گردد. به همین لحاظ، ذبیح الله مجاهد نه تنها دیگران را دارای حق مناظره ندانست، بلکه از همین حالا «بی ایمان» هم گفت و ظاهراً جناب مولوی زاده که آماده‌ی مناظره گردیده، پیشاپیش ایمانش را نیز درکف ذبیح الله مجاهد گذاشته که سلبش خواهد نمود. این مطلب می‌رساند که در«قرائت بدوی»، آنچه وجود ندارد خرد ودانش است که ایمان دیگران نیز گروگان برداشت آنها جلوه می‌کند.
3. داعش وبوکو حرام نیز دارای قرائت بدوی می‌باشند ولی تفاوت‌شان با قرائت ندیم و ذبیح الله مجاهد در این است که آنها اصل «متن اسلامی» ( قرآن کریم و روایات نبوی) را بازتفسیر بدوی می کنند که درنتیجه، کسب علم زنان حرام جلوه نمی‌کند و از زنان نیز در راه انتحار استفاده می‌برند. برعکس، ندیم و ذبیح الله مجاهد به متن اصلی (قرآن کریم) مراجعه نمی‌کنند، بلکه بخشی از قرائت مکتب حنفی را باز تفسیر بدوی می‌نمایند و باید دانست که قرائت بدوی از فقه با قرائت بدوی از نص، متفاوت است.
بنابراین، ما شاهد نوع جدیدی از برداشت قبیلوی هستیم که متوجه متن دینی نیست، بلکه متوجه تفاسیرارایه شده می‌باشد. این گونه برداشت قبل از این که نوعی برداشت فقهی باشد، نوعی درماندگی دربرابر شریعت ومقتضیات جامعه مدرن به شمار می‌رود. این درماندگی چون شمشیر در اختیار دارد، به صورت نوعی برداشت جلوه می‌کند.
4. اینچنین جنون قطعاً می‌گذرد و آثاری چون محرومیت یک نسل، تنفراز دین، تمسخر جهان، توسعه‌ی توحش و … از خود بجا می‌گذارد. اما یک پرسش به صورت ماندگارباقی خواهد بود که این همه علمای دینی که برای اسلام فریاد می‌زدند کجا شدند که صدای‌شان شنیده نمی‌شود؟
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا