
اسطورهی استوار شهید احمدشاه مسعود(برنامهء فتح کابل)
در این شکی وجود ندارد که تشکیل شورای نظار و آموزش رزمندگان تحت عنوان قطعات مرکزی و قطعات متحرک و قطعات ضربتی برای فتح مراکز بزرگ دشمن بود که از نقاط ضعیف آغاز مییافت تا به فتح مراکز بزرگ بینجامد؛ یا به عبارت دیگر مارش پیرزومندانه مجاهدان از روستاها به سوی شهرها میبایست عملی گردد. احمدشاه مسعود در اجلاس ششم شورای نظار موضوع تشکیل اردوی ده هزار نفری را یکی از این برنامههای آینده اعلان کرد که باید در فتح کابل نقش منظم و سازنده داشته باشند و برای جلوگیری از هرج مرج قابل پیشبینی، مفید ثابت گردند. زیرا احمد شاه مسعود میدانست که اگر کابل مورد حملهء گروههای متعدد و گوناگون و بدون فرماندهی واحد قرار گیرد، پیامدهای ناگواری خواهد داشت. چنانچه او این نظریهاش را در مصاحبه با خبرنگاران «بی بی سی» و «سی بی اس» که هنوز کمتر از دوماه از خروج ارتش سرخ از افغانستان سپری نشده است، به تاریخ 24 حمل 1368 ش، بیان داشته بود. در آن مصاحبه وقتی خبرنگار «بی بی سی» از وی میپرسد: در گذشته پلان شما آن بود که اولاً قوای رژیم را در مناطق شمال شرق پاکسازی نموده، بعد قوای منظم برای کابل تربیت نمایید، آیا هنوز هم پلان شما همین است؟ احمدشاه مسعود با صراحتی که جِبلّت اوست، نظر خبرنگار را مودبانه رد میکند و میفرماید: «… این پلان من نیست که قوایی تربیه نموده به شکل مستقل بالای کابل حمله نمایم، بلکه به نظر من باید زمینه طوری آماده ساخته شود که تمام قرارگاههای مهم مجاهدین خصوصاً در اطراف کابل برای حمله بر کابل تحت قوماندهء واحد همکاری نمایند. این کار قبلاً شروع شده و من با قوماندانها در تماس مداوم هستم. (نظریات مسعود، 1368: 1)
حمله بر کابل تحت قوماندانی واحد و جلوگیری از خونریزی و هرج مرج در پایتخت کشور، از رویاهایی بود که احمدشاه مسعود در مورد آن بار بار میاندیشید و زمانی که روسها از کشور خارج شدند، او جهاد را به قاب قوسین پیروزی نزدیک میدید، ولی باور داشت که هنوز مجاهدین برای تصرف کابل طور شاید و باید آمادگی لازم ندارند و هنوز افراد مجاهدین برای ادارهء کابل تربیت نشده اند و یکی از مخالفتهای جدی او با حکمتیار هم در همین مورد مشخص بود که حکمتیار میخواست مجاهدین مارشکنان و مسلح و تکبیرگویان وارد کابل گردند، اما مسعود که میدانست مجاهدین تربیت کافی برای تصرف شهرها را ندارند و در میان صفوف شان افراد مختلف جا گرفته است، مخالف همچو ورود بود که این آرمان او در تماس مخابرویای که با حکمتیار به تاریخ 3 ثور 1371 ش داشت[1] به گونهء روشنی قابل لمس و قابل درک است. از همینرو، در آن تماس مخابروی به حکمتیار میگوید: « شما خودتان پیشتر گفتید که هاتف[2] میگوید که من حکومت جهادی را قبول دارم و کدام شرط و شرایط به خصوص هم نگذاشته و تا جایی که من همراه شان به تماس هستم، هیچ شرط وشرایطی هم ندارند. عام و تام قبول میکنند حکومتی را در پشاور ترتیب شود، بیایند و قدرت را بگیرند و زمانی که اینها کاملاً تسلیم هستند که حکومت جهادی را بپذیرند و خودشان میگویند که حاضر اند قدرت ر ا بسپارند در این صورت آیا ضرورت است که ما با سلاح وارد شویم بازهم در کابل بگوییم که ما جنگ میکنیم و باید از طریق زور قدرت را بگیریم؟ قدرت را از پیش مردمی که تسلیم شده، به زرو بگیریم؟!»
[1] ) این تماس مخابروی ، یکی از صفحات برجسته و سند ماندگار در تاریخ مبارزات مردم افغانستان است که مسعود از جبلالسراج و حکمتیار از لوگر، گفت و گوی مخابروی داشتند و قاضی حسین احمد امیر جماعت اسلامی پاکستان در دفتر نظامی جمعیت اسلامی افغانستان در «چمکنی» پشاور این گفت و گو را میشنید و گاهی برای تلطیف وضع، مداخله هم میکرد. تاریخ این مخابره تیلفونی نظر به یادداشتهای من، یک روز قبل از اعلان حکومت موقت مجاهدین در پشاور و رفتن عبدالوکیل وزیر خارجه رژیم کابل به جبل السراج نزد مسعود بود. این گفت و شنود در رسالهها و نشرات متعدد و برخی وبسایتها بازتاب یافته است که متن تقریباً کامل آن در کتاب «سالهای تجاوز و مقاومت» اثر محمد اکرام اندیشمند در صفحات 364-383 و همچنان در رسالهء «بهای آزادی» نوشته عبدالحفیظ منصور در صفحات 65-91 به نشر رسیده است. اگر چه در هر دو کتاب یادشده تاریخ این گفت و شنود 28 حمل 1371 ش، ثبت گردیده که درست نیست.
) اشاره به عبدالرحیم هاتف (1926-2013م) که معاون داکتر نجیبالله بود و بعد از پناه بردن داکتر نجیبالله به دفتر سازمان ملل متحد در کابل، او تقریباً ده روز سرپرستی ریاست جمهوری را بر عهده داشت و در مراسم انتقال قدرت به حضرت صبغتالله مجددی در 8 ثور 1371 ش نیز حضور داشت.