پرسشی که هنوز بخشی از مردم میپرسند این است که آیا واقعاً ملا هبتالله وجود دارد؟ عدهای میگویند نه و عدهای میگویند آری. حرف و حدیثهای عجیب و غریبی هم گاهی شنیده میشود که بیشتر مضحک است و غیرقابل یادآوری. مثلاً میشنوی که میگویند کرزی همان ملا هبتالله است، که البته سیاستها و موضعگیریهای طالبپسند او در گذشته سبب میشود که مردم چنین برداشتهایی داشته باشند. اما گاهی تصورات مردم در مورد ملا هبتالله تاملبرانگیز است. وقتی میگویند که یک افسر آیاسآی بهنام ملا هبتالله فرمانهای تندروانه صادر میکند، در واقع دارند عمق وابستهگی طالبان به سازمان اطلاعات ارتش پاکستان، بهویژه در بیست سال جنگ این گروه علیه نیروهای غربی به رهبری امریکا و دولت پیشین افغانستان، را برجسته میکنند؛ واقعیتی که حتا مردم عادی هم هیچ شک و تردیدی نسبت به آن ندارند. پس زیاد تعجبآور نیست اگر مردم عادی تصور کنند که ملا هبتالله عضو آیاسآی است. حتا اگر رهبر طالبان در انظار عمومی ظاهر شده و خودش را به آب و آتش بزند که آزادهتر از من کسی یافت نمیشود، بازهم مردم تصور نخواهند کرد که او دیگر هیچ وابستهگیای به ارتش پاکستان ندارد.
با آنکه طالبان در بیش از سه سال گذشته تلاش زیادی به خرج دادند تا خود را نیروی مستقل از پاکستان نشان دهند، هنوز مردم افغانستان به این باور نرسیدهاند که طالبان دیگر از راولپندی دستور نمیگیرند. بیش از بیست سال وابستهگی آشکار به آیاسآی چیزی نیست که بتوان آن را با چند نمایش و مانور سیاسی کوتاهمدت از میان برد. این وابستهگی حالا به یک فکر جاافتاده و غالب در میان مردم افغانستان بدل شده است. هر بار که تنشی در روابط میان طالبان و اسلامآباد پیش میآید، مردم واکنش تکراری و از قبل آمادهشدهای به آن دارند: یک نمایش دروغین است، پشت پرده هیچ مشکلی با هم ندارند و فقط برای فریب ما این کارها را میکنند. با این وضعیت، حتا اگر طالبان به معنای واقعی کلمه مستقل شده و تمام روابطشان را با پاکستان قطع کنند – که ناممکن است – بازهم زمان زیادی را باید سپری کرد تا مردم یقین کنند که روابط دو طرف دچار دگرگونی اساسی شده است. مردم به سختی ایده جدیدی را میپذیرند، اما وقتی به آن ایمان آوردند، به دشواری از آن دست میکشند. این یکی از خاصیتهای ذاتی و ثابت مردم است. آیا طالبان این ویژهگی مردم را نمیدانند که لجوجانه برای تغییر اذهان آنان تلاش میکنند؟ به نظرم طالبان خیلی خوب این را میدانند و در واقع یکی از عوامل موفقیت آنان در سیاست افغانستان بهرهبرداری از این خصوصیت ثابت مردم بوده است. اما مساله پردهنشینی ملا هبتالله ربطی به این موضوع ندارد. یعنی نباید مدعی شد که چون رهبر طالبان میداند با ظاهر شدنش در انظار عمومی مشکل وابستهگی او و گروهش به پاکستان حل نخواهد شد، ترجیح میدهد همچنان پردهنشین باقی بماند. مساله جدیتر و عمیقتر از این است.
شکی نیست که فردی بهنام ملا هبتالله وجود دارد؛ اما ازآنجا که در انظار عمومی ظاهر نشده، وجود او هنوز نزد بخشی از مردم ابهامساز و پرسشبرانگیز است. قدرت این ابهامسازی و پرسشبرانگیزی به حدی زیاد است که میتواند برای ملا هبتالله پرستیژ و اعتبار بخرد؛ ابهام و پرسش زمانی پدید میآیند که شما فاقد اطلاعات لازم برای اثبات وجود چیزی یا تشخیص درست از نادرست باشید. وقتی در مسالهای ابهام و تردید وجود داشته باشد، پرسش پدید میآید. وقتی پرسش پدید آمد، یعنی شما از چیزی مطمئن نیستید و در دوراهی راستی و ناراستی یا تایید و تکذیب قرار دارید. این زمانی است که سیاست ابهام با قدرت تمام وارد میدان میشود و اعتماد به نفس شما را میکشد. وقتی اعتماد به نفسی وجود نداشته باشد، شر از طریق بازتولید خود در مقام نیروی غیرقابل دسترس و مهارناشدنی که شکست آن گویا ممکن نیست، ظاهر میشود. این همان پرستیژ کاذبی است که ملا هبتالله از آن برخوردار است. سراجالدین حقانی و بقیه سران طالبان با ظاهر شدن در انظار عامه فاقد چنین اعتباری شدهاند و به این دلیل در مقایسه با ملا هبتاالله آسیبپذیری بیشتری دارند.
مساله مهم دیگر نقش خارقالعاده تقدس در شخصیتسازی انسانهاست که نباید از آن چشمپوشی کرد. نادیده گرفتن این موضوع یا کماهمیت جلوه دادن آن سبب میشود تا در شناخت انسانها دچار خطای بزرگ شویم. همیشه پدیدهها زمانی مقدس میشوند که موهوم و دستنیافتنی شوند. وقتی از پدیدهای تقدسزدایی شد، دیگر فاقد اعتباری میشود که در گذشته داشت. هر قدر آدمها ترسناک، نامرئی و غیرقابل دسترس باشند، در مقایسه با افرادی که همه جا قابل دیدند، از شکوه و عظمت کاذب زیادتری برخوردار میشوند. وقتی ملا هبتالله در انظار عمومی دیده شود، مثل بقیه سران طالبان یک ملای پشمآلودی بیش نیست که هیچ شکوه و عظمت واقعی در او نمیتوانید بیابید. در این صورت، دیگر آن ملا هبتالله موهوم و مبهمی که مرتب پرسشبرانگیز بود و اعتماد به نفس شما را به بازی میگرفت، وجود ندارد. او دیگر کشف شده است. ملا هبتالله هر کسی باشد، مردم افغانستان را خیلی خوب میشناسد. او میداند که مردم در این کشور از موجودات مرئی و همه جا قابل دسترس ترس زیادی ندارند. رهبر طالبان درک کرده است که ترویج ترس در جامعه یکی از عناصر اساسی شخصیتسازی کاذب برای رهبران سیاسی به شمار میرود.
«برگرفته از هشت صبح»