مصاحبه ها

آرین: اگر طالب با شعر مخالفت نمی‌کرد، ما باید به هویت انسانی شعر شک می‌کردیم.

نویسنده: نصیرآرین

 به ادامه محدودیت‌هایی که از سوی طالبان در زمینه آزادی بیان و اندیشه در افغانستان وضع شده، به تازگی در فرمانی دستور داده اند که«سرودن شعر مشابه به ساز و سرود» ممنوع است. هرچند این دستور مبهم به نظر می‌رسد، اما نفس صدور چنین فرمان دیکتاتورمآبانه، خلاف ارزش‌های تعریف شده‌ی انسانی‌ است. در این مورد گفت‌گویی داریم با دکتر نصیر آرین، استاد دانشگاه در آمریکا که اینک پیشکش می‌گردد.

سیمرغ: پیش از این‌که به پرسش اصلی برسیم، می‌خواهم بپرسم، آیا ممکن است هنر را از زندگی بشر حذف کرد؟

آرین: جواب قاطع من این است که نه، زندگی بدون هنر ممکن بوده نمی‌تواند، این تنها پاسخ من نیست، حرف همه کسانی هست که درگیر مسایل فرهنگی و هنری هستند. حذف هنر از زندگی بشر، حذف یک نیاز بسیار مبرم و ابتدایی بشر است؛ مثلا شما آب و آکسیجن را از زندگی مردم حذف کنید که بدون این، زندگی ممکن نیست. نیکولاس والتر کتابی دارد بنام«کارکردها و جهان‌های هنر». او در کتابش می‌گوید که جهان نیاز به توضیح و بازتاب دارد، باز تاب جهان کار هنر است و اگر هنر نباشد ما نمی‌توانیم جهان را محاکات کنیم، جهان را نمی‌توان با علم و تکنالوژی محاکات کرد. ما برای محاکات و توضیح جهان نیاز به هنر داریم. بنابر این زندگی بشر بدون هنر ناممکن است؛ بخاطر این‌که انسان بر اساس نیازهای ابتدایی بشری، نیاز به بازتاب خود و جهان خودش دارد. هنر زبان جهان است، اگر از جهان زبان را بگیریم، جهانی وجود نخواهد داشت و زبانی‌که این جهان را می‌تواند بازتاب بدهد و زبانی که این جهان را می تواند در واقع بازنمایی کند، زبان هنر است. هنر از نیازهای روانی بشر بوده و بشر فقط با تکنالوژِی زنده نیست، بشر برای زندگی نیاز به تسکین و ارضای خواهش‌های روانی دارد، که این مهم را هنر فراهم می‌کند. در جهان مدرن دیده می‌شود، تیوری پردازان تغییر نظام، و تغییر جهان آن‌هایی بودند که گوشه‌ی چشمی، به‌ هنر داشته اند. جهان را با تکنالوژی محض نمی‌توان تغییر داد تا تیوری این تغییر وجود نداشته باشد.

تیوری پردازان اصلی تغییر و اصلاح جهان همیشه آن‌هایی بودند که به هنر، پدیده‌های هنری و فرآورده‌های هنر توجه داشتند، بنابراین، ناممکن است که بشر بدون هنر زندگی کند.

سیمرغ: طالبان در دستور تازه شان، نوشتن شعر را ممنوع کردند، این دشمنی با شعر از کجا میاید؟

آرین: در این قسمت، داستان کمی متفاوت‌تر از اصل مسئله است، ببنید طالب با هر پدیده‌ای انسانی مشکل دارد، اگر طالب با شعر مخالفت نمی‌کرد، ما به هویت انسانی شعر باید شک می‌کردیم. وقتی طالب با شعر مخالفت می‌کند، نشان میدهد که شعر یک پدیده با ارزش در جامعه بوده و هست. طالب وقتی دستور ممانعت شعر را صادر می‌کند، معنایش این است که شعر کاری می‌کند در جامعه که آن کار به خواست طالبان برابر نیست. شما می‌دانید که هنر کار انجام می‌دهد. نظریه‌های کنشی در ادبیات می‌گویند که ما با ادبیات کار انجام می‌دهیم، کاری که ادبیات و هنر انجام می‌دهند کاری است که از شعور جامعه و از شعور انسانی‌بشر بر می‌خیزد. بنابراین آنچه از شعور انسانی و آنچه از شعور اجتماعی بر می‌خیزد، ارزش هنری و ارزش انسانی دارد، این‌ها در تقابل با دیدگاه‌های طالب است. اگر طالب این دستور را نمی‌داد، معنایش این بود که ادبیات کاری انجام نمی‌دهد. طالب متوجه شده است که ادبیات کارکرد دارد و انسانیت خلق می‌کند که در آن فضا، جایگاه انسان برجسته می‌شود. فضایی خلق می‌کند که در آن، انسان‌ها تنفس می‌کنند، به اعمال انسانی آنجا ارزش گذاشته می‌شود، طالب باید با این نوع فرآورده‌ها و پدیده‌ها در جامعه مخالفت کند. دلیل اصلی طالب در مخالفت با شعر فقط در همین نکته نهفته است. هرچند از نظر من شعر و دین گفتمان‌های نرم و تفسیر پذیر هستند، شما از آغاز اسلام تا امروز می‌بینید که شعر در اسلام جایگاه چندانی ندارد، البته شعری که شعر باشد و شعریت داشته باشد. به محض این که شعر وارد حوزه اسلام می‌شود تبدیل به مدح می‌شود، تبدیل به تملق و دروغ می‌شود. قدرت عاطفی شعر در نظام‌های ایدلوژیک گرفته می‌شود، شعر باید رها و باز باشد، همان‌گونه که در شعر از دستورهای زبانی پیروی نمی‌کنیم، از هیچ دستور دیگری هم نمی‌توان پیروی کرد.

دستورهای ایدولوژیک شعر را محدود می‌کند. به همین دلیل است که ما در تاریخ اسلام چندان روی خوشی به شعر نمی‌بینیم. طالب ایدولوژیک طالب است که تفسیر خاصی از دین و اعتقاد دارد، شعر و ادبیات را به عنوان یک حربه‌ای می‌بیند که بر ضد ارزش‌های اعتقادی آن‌ها قد علم می‌کند. شعور طالبان به آن حدی نرسیده که متوجه ادبیات داستانی افغانستان شود و هرچند ادبیات داستانی افغانستان در بیست سال اخیر نسبت به شعر، حرف برای گفتن داشته است. بنابراین هر پدیده‌ای که برای برجسته کردن اخلاق انسانی و برای برجسته کردن نظام انسانی کار می‌کند و کار کرد دارد، مخالف دیدگاه طالبان است. ریشه دشمنی با شعر و ادبیات، از ایدلوژِی و باورهای طالبانی میاید. ادبیات و هنر و شعر، برضد دیدگاه رادیکال طالب هستند. چون فضایی که این پدیده‌ها ایجاد می‌کند انسانی، عاطفی و دوستی، محبت، هم‌دلی و پذیرش است، فضای اشک و لبخند، صلح و آشتی است، چیزهایی که در نظام فکری طالبان ممنوع است.

طالبان نسبت به هرگروهی به باورهای شان صادق هستند و از باورهای شان به شدت دفاع می‌کنند؛ خون می‌ریزند، گردن می‌زنند انتحار می‌کنند، آدم می‌کشند… حکومت دمکراتیکی که در افغانستان شکل نگرفت و در نطفه خنثا شد، دلیل این بود که آن‌ها برای باور شان هیچ هزینه‌ای نپرداختند، اما طالب هزینه پرداخت؛ این گروه بیست سال آدم کشت. حالا شعر را هم می‌کشد اگر مطابق باور آن‌ها نباشد. مسئله دیگری که می‌خواهم دراین قسمت حواله دهم این‌که، طالب درست است که با شعر و هر پدیده هنری مخالفت می‌کند، ولی این مخالفت‌ها، هرگز باعث نخواهد شد که جریان پویای شعر، داستان و پدیده‌های هنری دیگر در افغانستان متوقف شود.

سیمرغ: در چنین شرایطی، کار اصلی شاعران امروزی چه می‌تواند باشد؟

آرین: کار شاعر و نوینسده مشخص است؛ تاریخ هزار ساله شعر فارسی، رسانه‌ای به‌نام فیسبوک و انستاگرام و… برای انتشار نداشت، ولی انبوهی از آثار ارزش‌مند در این تاریخ خلق شد و ثبت شد که تا امروز موجود هستند.

شاعر و نویسنده باید به کارشان ادامه بدهند، اگر امروز زمینه نشر آن در شبکه‌های اجتماعی مساعد نیست، فردا مساعد خواهد شد. بالاخره فضایی ایجاد می‌شود که این آثار چاپ و خوانده شود و تاثیرش را به جا بگذارد. کما این که هزار سال شعر فارسی دقیقا همین مسیر را رفته و در دوره‌های مختلفی به شاعران محدودیت‌هایی وضع شده است، اما شاعران در خفا، کار خود شان را کرده اند. بنا براین کار شاعر و نویسنده امروز سرودن و نوشتن است و این چرخه باید ادامه پیدا کند.

سیمرغ: ادبیات و بخصوص شعر فارسی افغانستان به لحاظ تاریخی در کجا قرار گرفته است؟ آیا چنین وضعیتی را ادبیات فارسی در بستر تاریخ شاهد بوده؟-

آرین: یک کمی پیش از وقت است که در مورد جایگاه تاریخی شعر و ادبیات امروز افغانستان صحبت کنیم؛ به دلیل این که هنوز هیچ‌چیزی مشخص نیست. جریانی شکل نگرفته، درست است که جریان قبلی پراکنده و مهاجر شد، اما تا هنوز هیچ«فکتی» و حقیقت ملموسی وجود ندارد که ما جایگاه تاریخی ادبیات فارسی در افغانستتان را به اساس آن حاال شناسایی و طبقه بندی کنیم. هنوز مسیر هموار نیست، هنوز فرمان‌های طالبان نهایی نشده و باید دید که اقدام بعدی چه است، حالا که ما در اول راهیم. هرچند تا هنوز از تطبیق این دستور خبری نیست و معلوم هم نیست منظور شان از«اشعاری که شبیه ساز و سرود است» چه است، هرچند به نظر من طالبان نقطه اصلی را زدند، «شعرِ شبیه ساز و سرود» دقیقا چیزی که خواجه نصیر طوسی میگوید؛ شعر سرود است و شعر ساز است و شعر موسیقی هست. بنا براین ما باید منتظر باشیم و به این زودی نمی شود طبقه بندی و یا قضاوت کرد.

ما بارها در بستر تاریخ، چنین وضعیتی را شاهد بوده ایم، در یک دوره تاریخی می‌بینیم که شاعران ما همه مداح اند و شاعری مثل انوری را می‌بینید که بخاطر یک بوجی کاه، قصیده چهل بیتی می‌نویسد، در یک زمانی می‌بینیم که شعر ما کاملا عرفانی می‌شود، و شعر عاشقانه ننگ پنداشته می‌شود. در شعر بسیار از شاعران عارف در طول تاریخ می‌بنید که شعر عاشقانه را ننگ می‌پندارند، بنابراین چنین وضعیتی در دوره‌های مختلف با شدت و حِدت کم و زیاد وجود داشته است و از این به بعد هم وجود خواهد داشت، اما ادبیات و هنر مسیر طبیعی خودش را طی می‌کند، چرخه هنر و ادبیات بر اساس تجربه‌ی تاریخی متوقف نمی‌شود، ممکن گاهی از سرعت آن کاسته شود و گاهی به سرعت آن افزوده شود، ولی این چرخه هرگز متوقف نخواهد شد.

سیمرغ: چنان‌که می‌دانید، ادبیات افغانستان مسیرهای متفاوتی را طی کرده است؛ گاه چپی شد و گاه راستی، گاهی هم که اندک مسیری درست برایش باز شد، متوقف گردید، حالا با حاکم شدن دوباره طالبان، در شرایط کنونی، اگر جریانی شکل بگیرد اسمش چه خواهد بود و یا چه ویژگی‌هایی خواهد داشت؟

آرین: از آن‌جایی که مخاطب شعر و ادبیات انسان‌‌های مختلف، با ایدولوژی‌ها و روی‌کردهای مختلف است. بنابراین هر زمانی می‌بینید، ایدولوژی غالب چپی هست، طبیعی است، تصویرهای چپ‌گرایانه در شعر وارد شود، وقتی ایدولوژی راستی است، برعکس، ایدولوژی غالب راستی می‌شود. این طبیعی است. هرچند نمی‌دانم منظور شما از مسیر درست چیست، اما به نظرم مسیردرست مسیری هست که مخاطبان شعر آن را بپذیرند و هر نوع شعر مخاطب خاص خودش را دارد. اگر منظور مسیر درست، ادبیت شعر است که من به آن قایل هستم، درست است که در سال‌های اخیر ما در «مسیر ادبیت‌شعر» قرار گرفتیم؛ شاعران خوبی در این مسیر داشتیم و داریم، ولی هنوز هم ما به آن مسیر اصلی شعریت متاسفانه نرسیده بودیم. اگر جریانی در این شرایط شکل بگیرد، به باور من، این جریان« جریان اعتراض» خواهد بود و شعر اعتراضی به مراتب قوی‌تر، بهتر، تکنیکی‌تر و دارای شعریت بیشتر از شعرهای گذشته خواهد بود. به دلیل این که ممنوعیت ولع میاورد، ممنوعیت تشنگی می‌آورد؛ شما ببینید، پس از صدور فرمان طالبان، شعرهایی که سروده شد و خواندیم، قوی‌تر از دوره‌های قبلی بودند. شاعران نسبت به وضعیت حساس شدند و شما می‌دانید که شاعران از حساسیت تغذیه می‌کنند. شعر از اعتراض تغذیه می‎‌کند. به این دلیل به نظر من جریانی اگر در راه باشد، این جریان«جریان اعترض» خواهد بود و اعتراض در برابر عمل طالبان نیست، اعتراض در برابر تمام مفاهیم نظام تفکر طالبانی خواهد بود و شعر عاشقانه‌ای شکل خواهد گرفت که به مراتب پرمایه‌تر از دوره‌های قبل خواهد بود.

سیمرغ: به نظرتان شعر مقاومت چه است و چه ویژگی‌هایی دارد؟

آرین: شعر مقاومت یا پایداری، اصطلاحی است که من نمی‌توانم با آن موافق باشم، هرچند ‌سال‌های قبل مقاله‌ای در یکی از دانشگاه‌های ایران زیر نام« جلوه‌های مقاومت و پایداری» از من منتشر شد. اما این اصطلاح از آن جهت جالب نیست، به خصوص این که این اصطلاح در ایران مفهوم پردازی شد و بیش‌تر مقاومت رنگ ایدولوژیک و دولتی گرفت، بنابراین شعر مقاومت اصطلاح چندان جالبی نیست.

 ویژگی‌هایی را که برای«شعر مقاومت» در شعر و ادبیات فارسی قایل هستند، ویژگی‌هایی است که آن را می‌توان در هر شعری یافت؛ در واقع شعر مقاومت گونه‌ای ساخته و پرداخته شد که در شعر فارسی درست نچسپید. مثلا از مولفه‌های شعر مقاومت و پایداری را نقد جامعه و بازتاب وطن، حس نوستالوژیک نسبت به ارزش‌های فرهنگی گذشته و … می‌دانند. این‌ها در هر شعری وجود دارد. یعنی این اصطلاح هیج حرفی برای گفتن ندارد. این که آقای مظفری گفته است در دهه‌های گذشته شعر مقاومت نداشتیم، در چه وقت داشتیم؟ اگر ادعا داشته باشیم که شعر مقاومت را در ایران هست، شعری که در آنجا به آن «شعر مقاومت» می‌گویند، بیشتر از افغانستان ایدولوژی بازتاب یافته است. با حرف آقای مظفری در صورتی موافقم که بگوید در افغانستان شعر مقاومت وجود ندارد، با این اضافه که در هیچ‌جایی چیزی به نام شعرمقاومت وجود نداشته است. اگر بگوییم شعر مقاومت در افغانستان برخورد ایدولوژیک دارد، مگر در ایران ندارد؟ در ایران میزان ایدولوژیک بودن شعر بیشتر از شعر افغانستان است. به جنبه‌های انسان‌گرایانه شعر در افغانستان بیشتر از مهاجرت(ایران و پاکستان و کشورهای دیگر) در افغانستان پرداخته شده است‌. البته مختص در قسمت شعری که آن را مقاومت و پایداری می‌نامند. وقتی آقای مظفری میاید و می‌گوید، اگر شعر مقاومتی وجود داشته باشد، پس از دهه هشتاد شکل گرفته است، چه نمونه‌ای را ارایه می‌کند؟ ما پس از دهه هشتاد شعر مقاومت نداریم، بلکه«شعر» داریم. کجای این شعر، شعر مقاومت است و شعرمقاومت در برابر چیست؟ مشکل اصلی در این پرداخت‌ها این است که ما مرز میان شعر و شعار را قایل نیستیم. شعارهایی که بر ضد جریان‌های سیاسی و فرهنگی در تاریخ ادبیات افغانستان خلق شده می‌بینیم، راه این‌ها جدا از شعر است و نباید با جریان‌های شعری خلطش کنیم.

سیمرغ: در چنین وضعیتی که هنر ممنوع است، کارکرد ادبیات در کل و کارکرد شعر، چه بوده می‌تواند؟یا شعر و ادبیات در این شرایط، برای زنده ماندن شان چه کاری می‌توانند بکنند؟

آرین: من فکر می‌کنم در کارکرد شعر هیچ تغییری نخواهد آمد، شعر کارکرد خودش را دارد و همیشه داشته و این‌که گاهی مسیرش عوض می‌شود، طبیعی است. راهی که من پیش بینی می‌کنم این است که شعر افغانستان در وضعیتی که هنر ممنوع است، دوباره مثل شعر دهه‌های 60 و 70 افغانستان به سوی نمادگرایی و شعرهای سمبولیک خواهد رفت. شعر افغانستان در هم‌چون شرایط، به شعریت خیلی نزدیک خواهد شد، فقط یگانه چیزی که ازش گرفته می‌شود، فضاهای مجازی و انتشار شعر است، وگرنه هیچ‌چیزی دیگری از شعر گرفته نخواهد شد و میزان تولید شعر هم بیشتر خواهد شد. شعر برای زنده ماندنش یگانه کاری که باید بکند، این است که به راه خودش ادامه بدهد. اشکال ندارد اگر مسیر انتشارش تغییر می‌کند، ولی باید ادامه بدهد و ادامه خواهد داد. اگر در شعر دهه‌های گذشته به ویژه شعرهای واصف باختری و لطیف ناظمی می‌بینیم که بیشتر نمادین و سمبولیک است دلیلش همین محدودیت‌ها بوده است. فکر می‌کنم اگر این وضعیت تداوم پیدا کند، شعر ما یک بار دیگر به سوی نمادین شدن و سمبولیک شدن پیش خواهد رفت و باور من این است که میزان تولید و کیفیت شعرهایی که در چنین شرایطی خلق می‌شود، بیشتر از جریان‌های قبلی خواهد بود.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا