سیاسی و اجتماعی

همآهنگی جبهات ضد طالبان و بازنگری در انتخاب گزینه‌های عملی

نویسنده: مانی فرهمند

احتمال نزدیک شدن جبهه مقاومت با جبهه آزادی

طرح مسئله

گروه طالبان معجونی از گروه‌ها و افرادی اند که بر بنیاد ویژگی‌های متفاوت کنار هم قرار گرفته اند که البته با توجه به شکاف‌های عمیق قومی، فرهنگی، مذهبی و زبانی گسترش شکاف را در دراز مدت تشدید خواهند بخشید. این گروه در نخست بر بنیاد ساختار سفت و سخت قبیلوی منجر به اتحاد پشتون‌ها زیر چتر واحد شکل گرفتند که با از میان برداشتن سایر گروه‌های نا بکار مجاهدین احزاب پشتون در جنوب با حمایت پاکستان سروسامان یافتند. این چتر در حقیقت درون مایه وحدت پشتونیسم را در رقابت‌های داخلی کشور به عنوان یک گفتمان غالب با دال مرکزی تفوق طلبی قومی همچنان زنده و برنده نگهداشته اند که در برابر سایر اقوام به عنوان اکثریت از این گفتمان سود برده اند.

در سطح بزرگ‌تر و افغانستان شمول با استفاده از گفتمان امارت با دال مرکزی تطبیق قانون شریعت اسلامی سایر گروه‌های تندرو مذهبی را حول محور این گفتمان محفوظ نگهداشته و گفتمان امارت در حقیقت کاور یا پوش گفتمان درون گروهی قومی این جریان را شکل داده است که گفتمانی درون گفتمان دیگر قرار دارد که همانا گفتمان قوم‌گرایی با دال مرکزی تقوف طلبی بر سایر اقوام، به گونه‌یی مضمر است و با داعیه اسلام این گفتمان درونی روپوشانی می‌شود. با چنین تعریف می‌توان گروه‌های افراط‌گرای مذهبی را نه تنها در محدوده اسلام رادیکال داخلی افغانستان بلکه سایر گروه‌های جهادی که داعیه غلبه جهانی اسلام را در سر دارند حول محور امارت اسلامی طالبان به عنوان یک ابزار قدرتمند در باج گیری از کشورهای همسایه نظیر ایران، آسیای مرکزی و همچنان روسیه و هند که درگیر مبارزه با اسلام‌گرایی افراطی اند، استفاده نماید.

بنا بر این حضور گروه‌های اسلام‌گرا چون داعش، القاعده، جیش محمد، و سایر جریان‌های تند رو با خیال راحت در افغانستان به دور از انظار جهان به ویژه کشورهای ذیدخل در قضایای افغانستان است که از مجال بحث تحلیل حاضر به دور است و صرفاً ما در این جا به تقارن گروه‌های ضد طالبانیسم و امارت این گروه با طرح پرسش اصلی که:

آیا زمینه‌های مشترک مبارزه مسلحانه، فرهنگی، سیاسی و استخباراتی در جبهات مخالف طالبان در برابر این گروه وجود دارد یا خیر؟ که در صورت پاسخ مثبت به پاسخ این پرسش به عنوان مفروض این تحلیل پرداخته و با توجه مفاهمی و متغیرهای توضیح دهنده این بحث ادامه خواهیم داد. بنا بر این پاسخ موقت و غیر ثابت شده ما از این تحلیل این است که با توجه به وجوهات مشترک جبهات فعال ضد طالبان یعنی دو جبهه که عملاً قدرت تسلط طالبان را به چالش مواجه ساخته اند یعنی جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود فرزند قهرمان ملی کشور که یک جبهه نظامی، سیاسی و فرهنگی را در داخل کشور و فعالیت ضد تفکر طالبانی در سرتاسر جهان گسترش داده است با جبهه آزادی که یک جبهه نظامی و فعال در داخل افغانستان است با هدایت و رهبری یاسین ضیاء یکتن از رهبران نظامی دولت پیشین ظرفیت نزدیک شدن را دارند. بنا بر این تحلیل حاضر به کندوکاوی پیراموین این موضوع پرداخته است.

چگونگی شکل‌گیری جبهات ضد طالبان

برای مبدل ساختن حکومت طالبان به عنوان یک حکومت مشروع در میان کشورهای جهان، از کانال‌های مختلف روند عادی سازی جریان دارد که از تفکیک گزینشی خلیل‌زاد بانی حکومت قومی طالبان که عملاً امیدوار به شناسایی جهان از حکومت تک گروهی و تک قومی طالبان است تا لابی‌های کشوری نظیر چین و پاکستان که همیشه موضوع تعامل جهان با طالبان را در مجمع سازمان ملل مطرح می‌نمایند. و درین اواخر یکی از حامیان پنهان طالبان خانم امینه محمد معاون این سازمان در صدد عادی سازی وضعیت افغانستان برای جهان اند. این روند با چالش‌ها، مقاومت‌ها و انگیزش‌های ضد طالبانیسم گسترده‌ای مواجه گردید.

وضعیت بوجود آمده در قبال تک روی طالبان بر پافشاری امارت اسلامی انحصاری طالبان گروه‌ها مخالف طالبان را به سمت نگاه واحد و مشترک سوق داده است که در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کم کم چنین همآهنگی‌های در حال شکل گرفتن است. به طور مثال جمعیت اسلامی افغانستان یکی از احزاب مهم جهادی که پس از بروز اختلافات رهبران این حزب انشعاب پیدا نموده بود درین اواخر در صدد وحدت دوباره هستند که می‌تواند در افغانستان در امر شکل گیری جبهات ضد طالب در ولایاتی که این حزب دارای طرفدار بودند به ویژه در بدخشان، بلخ، غور، بادغیس، هرات، پروان، کاپیسا، بغلان، کابل، سمنگان، فاریاب، غزبی، و برخی ولایات دیگر در شمال و غرب کشور را شکل دهد.

اما از همه بیشتر احتمال یکجا شدن جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی افغانستان بیشترین شانس به هم پیوستن و تبدیل شدن به یک جریان پر قدرت را با توجه به طرفداران بیشمار آن در داخل کشور، داشتن امکانات فشار، در اختیار داشتن جغرافیا، حمایت‌های مالی که از اعضای این جبهه در کشورهای دیگر به ویژه حامیان آن در کشورهای اروپایی و آمریکا صورت می‌گیرد بیشتر است.

  1. جبهه مقاومت ملی

جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود در سال‌های آخر جمهوریت در فارمت سیاسی و اجتماعی شکل گرفته بود که غرض از ایجاد این جبهه مبارزه برای اصلاح نظام فاسد و جلوگیری از گسترش تفکرات افراط گرایانه در حوزه مقاومت به ویژه بصورت غیر رسمی شکل گرفته بود اما این جبهه با توجه به دسیسه‌های داخل نظام که منجر به سقوط کابل به دست طالبان گردید در ساعات آغاز این فروپاشی شکل گرفت که باید خاطر نشان ساخت جبهه مقاومت ملی نه یک جریان جایگزین جمهوریت بود و نه کدام جریان دیگری که توسط کشورهای حامی سنتی جبهه مقاومت نخست حمایت شود و به همین دلیل نیز مقاومت گسترده که در اوایل از این جبهه انتظار می‌رفت نتوانست گسترش یابد چون این جبهه در گام‌های آغازین هسته گزاری قرار دارد.

جبهه مقاومت ملی متشکل از شخصیت‌های سیاسی مخالف سیاست‌های قومی رهبران جمهوریت، منتقدین جمهوریت، مخالفان تفکر طالبانیسم در افغانستان/خراسان و نیروهای جوان، فعالین مدنی، نیروهای پشین ارتش، دانشگاهیان، روشنفکران و اساتید دانشگاه‌ها که اغلب خودشان را متعلق به خط مشی قهرمان ملی کشور احمدشاه مسعود شهید می‌دانند شگل گرفت و دارای ظرفیت بیشتر جذب چنین شخصیت‌های ملی می‌باشد.

به این ترتیب جبهه مقاومت ملی شکل گرفت و کمتر از دو سال می‌شود در بعد مقاومت مسلحانه در کمربند هندوکش طالبان را به چالش مواجه ساخته است این مقاومت با جانبازی صدها مقاومت‌گر در ولایات پنجشیر، بغلان، تخار، بدخشان و کاپیسا هزاران کشته را به گروه طالبان وارد ساخته است. به همین ترتیب جبهه مقاومت در شهرهای دیگر افغانستان با فعالیت‌های چریکی خود صدها طالب و حامیان این گروه را از صحنه بیرون ساخته است ولی تمرکز جبهه در بعد نظامی به دلیل اسیب نرسیدن به مردم ملکی بر گسترش جبهات در مناطق استراتیژیک و بدور از دسترس است.

جبهه مقاومت در بعد سیاسی نیز به دستآوردهای بزرگی دست یافته است که از حمایت گسترده شهروندان در داخل کشور گرفته تا پناهندگان و سیاسیون زیاد افغانستانی در سراسر جهان از این جبهه در صفحات مجازی و همچنان به صورت تدویر جلسات، کنفرانس‌ها و سایر کانال‌های قابل دسترس به سود مبارزه بر حق مردم در برابر طالب گسترش یافته است. همچنان مبارزه حق طلبانه آزادی زنان مبارز در داخل و خارج از کشور که امروزه گسترش یافته است و همچنان باعث گردیده است تا جهان از شناسایی طالبان به عنوان یک رژیم مشروع ابا ورزند بزرگ‌ترین دستآورد سیاسی مردم افغانستان است که با مبارزات مسلحانه و روزنه امید در جبهه گرم که توسط مبارزان این جبهه شکل گرفته است همخوانی و پیوند سیاسی دارند.

جبهه مقاومت ملی در بعد فرهنگی بیشترین کارهای اساسی و ساختارمند را انجام داده است و می‌توان گفت بیشترین دستآورد جبهه گسترش فعالیت حق طلبانه از کانال‌های فرهنگی است که به چاپ و نشر دها عنوان کتاب و مقالات پیرامون گتفمان مقاومت و شکل‌گیری استراتیژی مقاومت منجر گردیده است. این فرایند روز به روز در حال گسترش است و فعالیت‌های فرهنگی جبهه مقاومت بصورت دوامدار در حال سامان دهی به یک مانفیست و مرامنامه‌ای است که برای نسل‌های بعدی نیز چراغ راهی برای آزادی خواهی و حق طلبی برحق مردم مهندسی شود.

  1. جبهه آزادی

جبهه آزادی یکی از جبهات عمده مبارزه مسلحانه در برابر طالبان است که توسط یاسین ضیاء معاون پیشین وزرات دفاع جمهوریت ایجاد گردید که باور دارد فقط با فشار نظامی است که طالبان را وادار به عقب نشینی از مواضع ضد بشری شان ساخت. این جبهه پس از سقوط رژیم جمهوریت زمانی شکل گرفت که جبهه مقاومت در برابر طالبان در پنجشیر، اندراب و خوست مصروف درگیری‌های شدید بودند و از طرفی نیز جبهه مقاومت انسجام نیافته بود. بنا بر این جبهه آزادی توسط نیروهای ارتش پیشین که سال‌ها در برابر طالبان رزمیده بودند بوجود آمد.

جبهه آزادی خودش را بیشتر متعهد به ارزش‌های جمهوریت می‌داند و به همین دلیل نیز تا اکنون اغلب روشنفکران و جوانانی که در جمهوریت دارای مناسب و جایگاه‌های خوب بودند تشکیل شده است. جبهه بعد از جبهه مقاومت عمده‌ترین جریان نظامی است که در برابر طالبان فعالیت گسترده‌ای دارند که بیشترین حوزه عملیات‌های ضد طالبی شان در شهرهای بزرگ چون کابل، پروان، کاپیسا و سایر شهرها بصورت نبردهای چریکی و تخریب مواضع سیار طالبان، هدف قرار دادن رنجر‌های این گروه را در اولویت کار خود قرار داده است.

چون جبهه آزادی باور به گسترش نبرد در برابر طالبان دارد لذا در پیامی که به سایر جبهات ضد طالبان دارد این است که وحدت عملیات در برابر طالبان را به صورت امتحانی در اختیار این جبهه قرار دهند تا ظرفیت این جبهه از یک طرفت و ایجاد یک رهبری منظم از جانب دیگر بوجد آید تا ازین طریق فشار بر طالبان یک دست ساخته و تاثیر گذار تر باشد. این جبهه همچنان از شیوه رهبری جنگ سایر جبهات ضد طالب انتقاد دارد و باور دارد که باید از نیرو‌های ارتش سابق در مبارزه بر علیه طالبان به دلیل تجارب بیشتر و ظرفیت آموزشی بیشتر باید استفاده شود.

  1. ویژگی‌های جبهات ضد طالبان نقطه اشتراک هردو جریان نظامی و سیاسی

جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی افغانستان در پیام‌های به مناسب عید فطر از آمادگی‌های بیشتر نظامی و تأکید بر ادامه جنگ علیه طالبان خبر دادند. این دو گروه در این اواخر گام‌های عمده‌ای بر ایجاد جبهه واحد نظامی برداشته اند و هردو گروه تعامل با طالبان را در شرایط فعلی بی فایده خوانده اند.

جبهه مقاومت ملی از نظر حوزه فعالیت و ساختارگرایی کارکرد‌های زیادی را شامل می‌شود که بصورت کلی به سه محور اساسی: محور نظامی، محور سیاسی و محور فرهنگی مشخص شده است و این جبهه از نظر فکری خواستار نظام سیاسی اسلامی معتدل که با ارزش‌های لیبرال نزدیک باشد و هم‌چنان بر بنیاد مبارزات مجاهدین بنای یافته است و مشروعیت سیاسی خود را ضمن حرمت به مطالبات جریان‌های مختلف افغانستان با حفظ ارزش‌های که شکل گرفت اما از سمبول‌های دولت اسلامی مجاهدین نظیر پرچم، سرود ملی و مدل سیاسی و هم‌چنان بر ارزش‌های کثرت‌گرایی سیاسی، حقوق بشر، حقوق زنان و ارزش‌های بیست ساله که در نظام جمهوریت زمینه پرورش آن‌ها فراهم شد اقتباس می‌کند.

جبهه آزادی افغانستان بیشتر متاثر از ارزش‌های تعریف شده نظام جمهوریت با پالایش نکات منفی آن است. این جبهه تسلط طالبان را یک توطئه و خیانت ملی بر ارزش‌های می‌داند که بیست سال جوانان رشید و با عزتی برای این ارزش‌ها جان شان را از دست دادند و فلسفه وجودی این جبهه تعریف واضح از مبارزه برحق نیروهای ارتش جمهوریت در برابر طالبان که با توطئه رهبران داخل نظام این مبارزات برحق نیروهای ارتش ملی و نهادهای امنیتی مورد سوء استفاده قرار گرفتند استوار است و مشروعیت خود را از قانون اساسی جمهوریت، سرود ملی و پرچم سه رنگ جمهوریت باور مند است.

برای مبارزه در برابر طالبان تنها راه ممکن هماهنگی میان گروه‌های ضد طالبان که ظرفیت تاثیر گذاری و فشار را بر گروه قومی طالبان دارد این گروه را متوقف و دوباره به مکان‌های که از نظر فکری به آن تعلق دارند دور راند. رویهمرفته هردو جبهه مخالف نظامی طالبان دارای وجوه مشترک بیشماری هستند که با توجه به نقاط متقارن این دو می‌تواند در آینده نزدیک هردو جبهه را روی یک هدف مشترک قرار دهد.

  1. جوان‌گرایی

جبهه مقاومت ملی و جبهه آزادی هردو نیروهای جوان را در جبهات جنگ دارند و این جوانان اغلب دارای تحصیلات عالی، آموزش‌های نظامی، تعهد به مردم و کشور، دارای شعور سیاسی از انجام رسالتی که به آن متعهد بوده و هم چنان فهم هم پذیری این قشر نسبت به گذشته‌ها به مراتب بیشتر است. لذا هردو جبهه چه در رهبری آن و چه در ساختارهای دیگر از جوانان و جوانگرایی برخوردار استند، به ویژه جبهه آزادی که بیشترین اعضای آن جوانان ارتش جمهوری را دارا می‌باشد.

  1. داشتن حوزه فعالیت مشترک

حوزه فعالیت هردو جبهه مشترک است این دو جبهه در حقیقت کمربند هندوکش و جلگه‌های وسیع شمالی و کابل در جنوب هندوکش و پلخمری، تالقان را در شمال کشور در اختیار دارند که هردو سمت شمال و جنوب هندوکش می‌تواند در صورت طرح اهداف مشترک قدرت مانور تاثیر گزاری شان را بر دستآوردهای جبهه مخالف طالبان به شدت افزایش دهد.

هردو جبهه دارای ایدئولوژی ضد طالبانیسم است و امارت طالبان را همه شمول نمی‌داند و باور دارد که حکومت طالبان یک حکومت مستقل و آزاد نیست و از دل اراده مردم بیرون نشده است بنا بر این هردو به قاعده بازی مردم سالاری باور کامل داشته و به کثرت‌‌گرایی در قدرت استوار می‌باشند.

  1. دارا بودن نیروهای رزمی آموزش دیده

در هردو جبهه نیروهای ارتش سابقه، افراد آموزش دیده و کارا در برابر طالبان در مبارزه بسر می‌برند به ویژه در عملیات‌های خاص و چریکی که در شهرهای افغانستان اتفاق می‌افتد کار آیی این جریان یکسان بوده و باعث گسترش اراده مقاومت ضد طالبانی را فراهم می‌سازد. مهمتر این که نیروهای ارتش پیشین ضد طالبان با میل خود به این جبهات پیوسته اند.

بنا بر این در سناریوی میان مدت احتمال پیوستن این دو جبهه به هم با حفظ کارآیی شان بیشتر است و در دراز مدت احتمال گسترش جبهات ضد طالبان با تفکر همآهنگی مشترک نیز بیشتر است.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا