آثار تاریخی

روضه شریف

مسجد علی بن ابی‌طالب، معروف به مسجد کبود در مزار شریف در شمال ولایت بلخ افغانستان واقع شده و یکی از مهمترین بناهای تاریخی در افغانستان و مرکز جشن نوروز در شمال افغانستان است. با وجود اینکه به اعتقاد اکثر شیعیان مقبرهٔ علی بن ابی‌طالب در شهر نجف عراق به خاک سپرده شده، اما روایاتی اسطوره‌ای حکایت از آن دارند که پیکر وی پنهانی به شمال بلخ منتقل شده و توسط ملایی در قرن ششم هجری به کشف رسیده‌است. در ۵۳۰ هجری، احمد سنجر بارگاهی را در این مکان بنا کرده که احتمالاً در زمان حمله مغول در ۶۱۷ تخریب شده‌است. حرم فعلی توسط سلطان حسین بایقرا در ۸۸۵ هجری ساخته و پس از آن بارها مورد مرمت و نوسازی قرار گرفته و موجب پیشرفت چشمگیر شهر و تبدیل آن به مرکز ولایت شده‌است. همه ساله صدها هزار زائر برای ادای احترام به این بارگاه می‌روند.

جابه‌جایی پیکر علی بن ابی‌طالب از نجف به بلخ

چون ابومسلم مروزی خراسانی در رمضان سال ۱۲۹ برابر بهار سال ۱۲۶ خورشیدی، به طرفداری خاندان نبوت از روستای سفید مرو، قیام نموده و با کارگزاران بنی‌امیه جنگید، مرتب پیش می‌رفت و چون بنی‌امیه داشتند می‌شکستند، او به امام جعفر صادق پیشنهاد کرد که اگر صادق به مسند خلافت راغب باشد، ابومسلم می‌تواند شرایط آن را برایش مهیا کند.

جعفر صادق در پاسخ گفت: «که از ما هر کس خروج کرده، به درجهٔ شهادت رسیده بنابراین ما را به فرمان‌روایی و خلافت رغبتی نیست، و به پیک فرمودند به ابومسلم بگو اگر می‌خواهد در این خاندان خدمت شایسته‌ای به‌جا آورَد، کالبد مبارک جد بزرگوارم را که در صندوقی در نجف اشرف مدفون است، به بلخ برَد، تا پس از آن که فتنهٔ بنی‌امیه فرونشیند و دولتشان ورافتَد، به مدینهٔ برده شود، و مقصود حضرت این بود که اگر جنگ به درازا کشد و برخی شهرها دست به دست بگردد، پیکر مطهر از دست‌برد بنی‌امیه محفوظ باشد و در جای دور امنی گذاشته شود».

چون این دستور به ابومسلم رسید، به عیاران کارآزموده‌اش فرمود که به این کار بشتابند و ایشان آن صندوق را پنهانی از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌جهان بردند و در محلی موسوم به کوه نور گذاشته و از آنجا به کلف آورده و بعداً وارد بلخ کردند، و در آبادی خواجه خیران -که در خاور بلخ و سه فرسنگی‌اش واقع است- مخفیانه به خاک سپردند، و لوحی نیز رویش نهادند.

بعدها به واسطهٔ سرگرمی ابومسلم به جنگ، و قلع‌وقمع بنی‌امیه و سرانجام دادن امور خلافتی در ابتدای دولت بنی‌عباس و قتل نابهنگامش موضوع انتقال جسد یا اظهار و اعلان جای دفن در بلخ ممکن نشد، و مدفن پنهان بود.

هویدا شدن آرامگاه

هنگامی که در زمان هارون‌الرشید طبق گفتهٔ پیر معمر که به هارون اظهار داشت، معلوم شد که جسد در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهی در آن‌جا ساخت و مردم متوجه بدانجا گردیدند، از این رو نام بلخ ظهوری نیافت، و آن روی‌داد فراموش شد.

در زمان سلطان سنجر فرزند ملک‌شاه سلجوقی که از ۴۹۶/۶۷ تا ۵۰۶/۷ خورشیدی پادشاهی کرد، در سال ۵۱۴/۱۵ خورشیدی، در دفتر معاملات ابومسلم، مطالبی در این باره یافت شد، از جمله موضوع درخواست‌نامه‌ای که در این باب برای جعفر صادق فرستاده شده و جواب صادق به دست آمد، و جابه‌جایی بدن و خاک‌سپاری در ده خواجه خیران را فهمیدند؛ از طرفی چهارصد نفر از سادات و بزرگان بلخ در یک شب حضرت را در نزدیکی روستای خیران خواب دیده، که بالای صفه‌اش ایستاده‌بود و می‌فرمود سال‌ها است ما در اینجا می‌باشیم و کسی آگاهی ندارد، باید به شاه اطلاع دهید که گور ما را ظاهر سازد تا مردم به زیارتمان بیایند.

پس از پیدایش دفتر ابومسلم و کشف خواب بزرگان، سلطان سنجر از مرو پایتخت خود به امیر قماج، والی بلخ، دستور داد که موضوع را بپژوهَد و کنج کاوَد، او نیز با وجود مخالفت برخی دانایان بلخ و انکار وجود نسا[۳] در آن‌جا به قریهٔ خیران آمده و در روی پشته‌ای که به نام تل علی معروف بود، شروع به کاوش کردند. پس از اندکی کندوکاو به گنبد کوچکی با دریچهٔ پولادین و قفل نقره برخوردند و خیلی شادمان شدند، و با جمعیت علما گشودندش و توی حجره رفتند، صندوقی پولادین دیدند که رویش قرآنی به خط کوفی بر پوست آهو همراه با شمشیری بزرگ و سنگی بود و بر سنگ نوشته‌بودند: «هذا قبر ولی‌الله علی اسدالله». سپس صندوق را باز کردند، بدن علی را دیدند تر و تازه، حتی ناخنها و مویها کاملاً صحیح و آثار زخم نیز بر پیشانی نمایان بود. برخی که مشاهده و زیارتش کردند از هوش رفتند.

مردم از این قضیه مهم غریو و فریاد تکبیر و شادی بلند نمودند و نذرها و نیازها تقدیم کردند و چون خبر به سلطان سنجر رسید او نیز برای عتبه‌بوسی حرکت کرد و پنجاه هزار دینار زر سرخ پیش‌کش آن‌جا و خادمانش نمود. وی خواست صندوق را با خود به مرو برد و آن‌جا به خاک سپارد و بارگاهی بسازد، ولی دانایان و همهٔ مردم جدّاً مانع شده و درخواستند در همان‌جا بماند. او هم از تصمیمش منصرف شد و ساختمان کوچکی خشتی در آن‌جا نموده تصمیم داشت بارگاه بسیار باشکوهی برایش بسازد، ولی به واسطهٔ گرفتاری به جنگ و اسارت در دست غزان و کدورت بسیار نتوانست و در سال ۵۳۵/۳۶ خورشیدی درگذشت.

ویران شدن بارگاه

در زمان چنگیزخان که در همهٔ شهرهای ایران کشتار و تاراج زیادی کردند و به اماکن مذهبی توهین‌ها وارد آوردند و حرمت‌ها شکستند، مردم بلخ را هم کشتار جمعی نمودند. بعضی از اهالی آن‌جا برای این که توهینی به محل دفن علی وارد نشود، ساختمان سنجر را ویران نموده و آثار و نشاه‌ها را از میان بردند و آن مکان را به نام پیشینش، تل علی یاد می‌کردند و به این ترتیب باز نامش محو شد، و شهر بلخ هم بعداً روی آبادی ندید.

باز آشکار شدن آرامگاه و بنای شهر مزار شریف

سال ۸۵۹/۶۰ ه‍.ش طبق آنچه در حبیب‌السیر و روضةالصفا نیز نوشته شده، هنگام پادشاهی سلطان حسین بایقرا که امیر بایقرا برادرش حکومت بلخ را داشت، شمس‌الدین محمد از نوادگان بایزید بسطامی از کتاب‌خانهٔ ملتان هند تاریخی بدست آورد که زمان سلطان سنجر نوشته شده و ماجرای مدفن علی را نیز شرح داده بود. شمس الدین محمد به میرزا بایقرا ارایه‌اش داد و او مِهان را گرد آورد. او با حضورشان آغاز به کاویدن کردند تا آن که در همان تل آثار را دیدند و سپس سنگ قبر نمایان شد که نوشته بود: «هذا قبر اسدالله الغالب اخ رسول‌الله علی ولی‌الله» و فریاد و غریو شادی مردم بلند شد.

میرزا بایقرا خدمت سلطان حسین پیکی فرستاد. سلطان نیز وزیر خود امیر علیشیر را برای پژوهیدن فرستاد واو پس از زیارت آن مکان و برگشتش به هرات موضوع را تأیید نمود و سلطان حسین به زیارت آن‌جا حرکت کرد و غلتان غلتان و با گریه‌وزاری برای زیارت آمد و اشعاری که سروده‌بود، خواند که تَهَش این است:

بر درت آمد گدای بینوا سلطان حسین
رحم کن بر حال این مشتاق ای شاه کرام

و بیماری بادکُنجش برطرف شد، سپس خواست صندوق را به هرات برد ولی استخاره موافقت نکرد و دانایان هم نقل آن را توهین و حرمت‌شکنی دانسته، اجازه ندادند. در پی آن سلطان حسین آغاز به ساختن گنبد و بارگاهی در آن‌جا کرد، و ابتدای وضع ساختمان کنونی را او انجام داد. او برای آبادانی آن‌جا ساختمان‌هایی کرد و بازاری درست کرد و صد خانوار از مِهان هرات را بدان‌جا فرستاد، و جویی از رودخانهٔ بلخ جدا ساخته و بدان‌جا آورد که «نهر شاهی» نامیده گردید و آن را وقف بر روضهٔ فرخنده نمود و تولیت و سرپرستی را به سید تاج‌الدین اندخوئی واگذار کرد، و نهر خضرآباد هم که سلطان سنجر وقف کرده‌بود و پس از آن از بین رفته‌بود را باز کنده و آب آورد. مردم نیز از اطراف بدان‌جا روی آورده و ساختمان‌های زیادی ساختند و شهر بزرگی شد و به مزار شریف مشهور گردید.

تعمیرات پسین

سپس نیز شاهان تعمیرات و موقوفاتی کردند، از جمله عبدالمؤمن خان بن عبدالله خان ازبک یازدهمین امیر شیبانی، گنبدی ساخت. ولی محمد خان بن جانی خان دومین امیر دودمان جانی که حدوداً از ۱۰۱۴ تا ۱۰۱۷ پادشاهی کردند، آرایش‌هایی در ساختمان‌ها و داخل روضه و نیز باغ‌هایی ساختند. در زمان محمد مقیم خان بن سبحانقلی خان -حاکم بلخ- زمین‌لرزه‌ای رخ داد و گنبد واپاشید و او باز به حالت کنونی‌اش درست کرد. کاشی کاری‌اش نیز از سال ۱۲۸۷ در زمان حکومت امیر علم خان به دست استاد سمیع سمرقندی آغاز شد، و امیر به گونه‌ای که آمده، می‌نویسند، شیعه بوده و تاریخش را نیز نوشته [نیازمند منبع] و ماده‌تاریخ در شعر آخر و این است:

علم غلام علی هست مبدأ تاریخ

ولی بکش «دل» از او زان‌که دل به جانان داد

عبارت «علم غلام علی» در شمار ابجد، ۱۳۲۱ بوده، و «دل» که ۳۴ است باید از آن کم شود برابر ۱۲۸۷ می‌شود. چند ماده‌تاریخ دیگر نیز در اطراف نوشته شده‌است.[۴]

امیر عبدالرحمن خان نیز تعمیراتی در آن نمود و با خود نذر کرده‌بود که اگر پادشاهی بش رسد، نشان پادشاهی و رسمی خود را شکل مسجد و روضهٔ خجسته بگزیند، و در پس نیز که به زیارت رفت، زیارت‌نامهٔ مفصلی خواند و دستور داد همان را روی دو تخته مس تراشیدند و جلو درهای ورودی نصب کردند -که اکنون نیز در آن‌جا هست-.

محمد ظاهرشاه پادشاه اخیر افغانستان نیز سال ۱۳۱۹ نوسازی‌ها و تزییناتی در ایوان ورودی و دیگر بخش‌ها انجام داد.

کلاً همهٔ شاهان و میران افغان و همهٔ مردم افغان تا کنون نسبت بدان مکان ابراز علاقه کاملی کرده‌اند، چنان‌که حاج ملا علی گنابادی نورعلیشاه ثانی پس از مسافرت و گردش هفت ساله‌اش -که مدتی هم در آن‌جا به سر برده‌بود- نقل کرده که زنان ترکمن از پیرامون بچه‌های بیمارشان را بر پشت گرفته و برای زیارت و طواف می‌آمدند و می‌گفتند: سخی شاه مردان اوقلیم شفا وردی یعنی ای سخی شاه مردان! فرزندم شفا ده! و اتفاقاً شفا هم داده می‌شد!

سطور فوق نگاشته‌ای است از حاج سلطان حسین تابنده گنابادی (رضا علیشاه) قطب صوفیان نعمت‌اللهی سلطانعلی شاهی (وفات ۱۳۷۱ شمسی) که در اواخر دههٔ چهل خورشیدی به مزار شریف سفری داشته‌است و حاصل سفر و مطالعات خود را طی یک گزارش در اردی‌بهشت ماه سال ۱۳۳۹خورشیدی در شمارهٔ نخست از دورهٔ چهارم نشریهٔ «مجموعهٔ حکمت» که در شهر قم نشر می‌یافته، منتشر کرده‌است. او کتابی نیز به نام گردش در افغانستان و پاکستان دارد.[۵]

در سال ۱۳۹۶ با تصمیم مقامات محلی بلخ و کمیسیون ساخت مسجد نو، مسجد قدیمی روضه شریف که در سال ۱۳۳۶ و با گنجایش ۲ هزار نفر ساخته شده بود برای افزایش گنجایش به هفت هزار نفر تخریب شد. آغاز ساخت مسجد نو به مساحت ۴۵۰۰ متر مربع و با گنجایش ۷۵۰۰ نفر در آغاز سال ۱۳۹۶ از سوی رئیس‌جمهور افتتاح شد. مقامات ادعا کرده‌اند که محراب این مسجد که در واقع دروازه غربی روضه شریف هست و بیش از ۱۴۰ سال قدمت دارد نگهداری می‌شود.[۶]

مسجد کبود کنونی

بارگاه از کاشی ساخته شده و در میان صحن فراخی با چهار در بزرگ قرار دارد که همه از کاشی است. صحن هم چهار در، در هر چهار سو و روبه‌روی هم دارد، که هر کدام رو به خیابانی گشوده می‌گردد. توی روضه نیز با ایوانش نقاشی دارد که به فرمان محمد ظاهرشاه انجام شده و در جلو درهای ورودی رواق فراخ سقف پوشیده‌ای است که برای مسجد بنا شده، و نماز جماعت آن‌جا گزارده می‌گردد. ضریح هم خیلی بزرگ و دراز است و زیارت کنندگان با نهایت فروتنی و افتادگی برای زیارت بدان‌جا می‌آیند. در قسمت قبلهٔ ضریح قرآن‌های فراوانی برای قاریان گذاشته شده‌است و هنجار روضه این است که سر مغربی، پس از گزاردن نماز مغرب درها را می‌بندند و پگاه باز می‌کنند، و کل شب بسته‌است.

نمایش بیشتر

سیمرغ افغانستان

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا